Tuesday 13 December 2011

28 مرداد سال 79 بود ساعت چهار وبيست دقيقه بعد از ظهر...

  1.  
بهنام كريمي
دانشجوي فوق ليسانس حقوق سياسي
دانشجوي دانشگاه علامه ....

الان كه تو اشرف هستيم شايد برگردم به عقب نگاه كنم باخودم بگم در داخل اينقدر قرار اجراميكردم آنقدر راندمان داشتم 
اما نقش اشرف چيه؟ اشرف كانونه يعني اين شعله روشنه كه اون فعاليتها سمت و سو پيدا ميكنه
براي همين بزرگترين مسئوليت حفظ شعله است اگر شما بتونين اين را حفظ كنيد, چون گل مبارزه تشكيلات هست اون را حفظ كرديد

جايي كه رژيم را بي آينده ميكنه اشرفه
جايي كه آلترناتيو  اين رژيم را نمايندگي ميكنه اشرفه
جايي كه آينده ايران را رقم ميزنه اشرفه
بنابراي يك لحظه در اينجا بودن ولو اينكه هيچ كارخاصي نكني اين  خودش خيلي خيلي بالاتر از هر كار ديگه ست.
اين سازمان مجاهديني كه وجود داره چكيده تمام تجربيات گذشته است كه در يك مدار بالاتري ماده شده و درمناسبات روزمره جاري كرد
يك پديده اي كه در بين ما جاريه به نام انقلاب يعني تا به حال هيچ جنبشي چنين سرمايه اي نداشته
يعني چون مجاهدين در مبارزه براي آزادي مردم تنها هدفشان براي زندگي بوده لاجرم به انقلاب رسيدن همين پديده مناسبات دروني سازمان را پولادين كرده و در بيرون در رويايي با دشمن ما را بي شكاف كرده و
هيچ جنبشي را من سراغ ندارم كه بتونه در برابر آن ذره اي دوام بياره
نميخوام منم الكي بزنم  اما لااقل تاريخ  ايران در دوره معاصر خيلي شناخت دارم هيچ جنبشي چنين ظرفيتي رانداره  با يك هزارم  اين موضوعات و اين اتفاقاتي كه براش افتاده تا حالا بايد فرو ميرخت اماشمادر مجاهدين نگاه كنيد,انگاركه اصلا اتفاقي نيفتاده.
ما كه به عقب برميگرديم براي ما19 فروردين سرمايه ست و سرمايه ما شده اما براي جنبشهاي ديگر اگر  19 فرورديني وجود داشت اون  نقطه اتمامش بود.ما از 19 فروردين قدرتمندتر و سرفرازتر بيرون آمديم ما آدمهاي قبل نيستيم و تشكيلاتمان هم تشكيلات قبل نيست
اين نقطه كيفي است كه مجاهدين را از بقيه متمايز ميكند از قضا همين موضوع است كه رژيم از اون به شدت ميترسه چون ديگه رژيم چه كاري ميخواهد بكنه ؟
ميخواد شليك بكنه؟ قبلا كرده!!
ميخواد خلع سلاح كنه؟ قبلا تو زدوبندو معامله اين كار رو كرد!
هر راهي كه تصور كني ميتونسته آزمايش كنه آزمايش كرده و به نتيجه نرسيده  ورژيم هم از قضا تجربه تمامي ضد انقلابهاي دنيا را در خودش فشرده كرده هر تباهكاري در هر گوشه اي از دنيا كاري كرده تجربه اش را رژيم گرفته و ريخته سر اشرف كه اشرف را از پا دربياورد اما نتونسته
وهمين اشرف را از بقيه متمايز ميكنه وقتي به صحنه نگاه ميكنم هر امتحان وآزمايشي كه در برابر ما باشه يقين دارم اين اشرف نمي پاشه يقين دارم اين محتوا قطعا در هر شرايطي راهش را پيدا ميكنه برايم مثل ايمان ست كه ما شكست نميخوريم .غير ممكن ست كه اشرف شكست بخوره
پس انقلاب چيه؟
انقلاب يعني قدا كردن منافع فردي و گذشتن از همه چيز خود براي به دست آوردن همه چيز براي مردم
آدمهاي كه خودشون را فدا ميكنند,در تمام ابعاد يعني ديگه فقط وقتم نيست يعني تمام لحظاتم و تمام عواطفم يعني همه چيزيعني ازاون ته ته قلبم تا حرفي كه به زبان مياورم تاعملكردم 
تا اين تنظيم رابطه اي كه با بقل دستي ميكنم همه را با اين شاخص انجام ميدم
اين كاري را كه دارم انجام ميدهم در راستاي سرنگوني دشمن هست يا نه ؟ما را درجنگ قويتر ميكند يا ضعيفتر؟ به دشمن ضربه ميزنه يانه ؟اين يعني انقلاب
اگر كسي به طور واقعي تصميم به مبارزه با دشمن داشته باشه يعني ذره اي دنبال منافع خودش نباشه ناگزير است قدم به قدم راهي كه مجاهدين كه سي و سه ساله گذشته طي كرده طي كنه
يادم ميايد در سن و سال راهنمايي
خونه اي بود در محلمون كه كنارش يك جاده اي خاكي بزرگ بود كه  به مدرسه ميرسد اين خانه در و ديوارش داغون بود پر از جاي فشنگ و آرپيجي بود ميگفتن اين خانه مجاهدين بودن يه روز رژيم حمله ميكنه  اون موقع زياد نميدونستم مجاهدين كي هستن؟
ولي هميشه وقتي ميخواستم بروم مدرسه اون مسير را انتخاب ميكردم خيلي دوست داشتم بدونم اون آدمهاي كه تا اون نقطه ايستادن چه كساني بودن؟اين لحظه را هميشه داشتم
هر چه كه سنم بيشتر ميشد سوالم هم بيشتر ميشداز يك طرف وضعيت مملكتم را ميديدم كه در وضع بدي هست كساني بر اون حكومت ميكنند كه به واقع غاصب هستن
شنيده بودم كه مجاهدين بودن كه با خونشون انقلاب ضد سلطنتي سال57 را پيش بردند اما خميني آمدآن را دزديد اما بالاخره همه اين ها برايم سوال بود
اما بالاخره راه درست چي هست؟
تمام اين موضوعات برايم سوال بود؟چطوري ميشود اين را تغيير داد ؟
چطوري ميشه كه ايراني ديگري را درست كرد؟ همين باعث شد بروم به دنبال جواب بگردم
با استفاده ازمنابع يا مطالبي كه ميشد خوند ميخواستم ببينم آنهايي كه قبل از انقلاب مبارزه كردن كيا بودن ؟رفتم تاريخچه مجاهدين را خوندم و همين طور فداييي ها و ...
اين پي جويهاي من منو را كم كم كشوند به تاريخ مبارزات بعد از انقلاب
حنيف نژاد و مهدي رضايي و...امتداد انها بعداز انقلاب چي هست؟
كم كم به منابع وكتابهاي مجاهدين دست پيدا كردم مثل راه انبيا راه بشر مثل راه حسين مثل استثمار مثل تفسير سوره انفال و محمد اين كتابها را كه ميخواندم ميديدم فضام كاملاعوض شد.كتاب امام حسين اولين بار كه دستم رسيد سريع يه بار خوندم اما بعد از شبي دوصفحه ميخواندم اما كلمه به كلمه ميخوندم و قتي كه كتاب رو تمام كردم انگار دنيايم عوض شده بود .انگار نوع متفاوتي نگاه به دنيا بود اين كتاب و ساير كتابهاي مجاهدين هم همينطوره
دربقيه كتابها ازخيلي ازآدمهاي انديشمند يا كساني كه در ساليان قبل حتي يك دستي در مبارزه داشتن صحبت ميكرد  اما با خواندن اون مطالب دچار اين حس ميشدي
كه انگار آن نويسنده شكافهاي زيادي در ذهنش است انگار ميشه هم مبارزه كرد و هم نكرد؟ مبارزه و تغيير جامعه مسئله يكش نيست
اماوقتي كتاب امام حسين رو ميخوني احساس ميكردم يه سويه ميخواهد يك چيز جاري شود يك سويه فدا كردن بي چشم داشت ,رفتن در يك مسير تا آخراين يك مسير جديد بود تو اون جامعه از يك طرف رژيم جلوي قشر روشنفكر ونسل جوان چه گذاشته بود و چه چيز را تبليغ ميكرد؟ واز طرف ديگه
راه حسين چي ميگذاشت جلوي نسل جديد
 وبه مخاطبش ميگفت :تو با ياد گرفتن از امام حسين و با پيشوايان تاريخي اسلام انقلاب و تشيع ميتوني در مسير رهايي و آزادي حركت كني و موفق بشي...
من تا يك جايي فكر ميكردم كه اگر يك هوادار مجاهدين باشم كافي هست يعني درسم را بخونم كار و شغل خودم را هم داشته باشم  بتونم موقعيت اجتماعي كسب كنم وبعداين را خرج سازمان كنم
فكر ميكردم هوادار بودن كافيه به اين فكر نميكردم يك روز از مرز عبور كنم و به ارتش آزادي بخش ملحق شوم  و به اشرف محلق شوم
به اين فكر ميكردم كه من هوادار باشم مجاهدين كه به ايران آمدند من ميتونم كمك كارشون باشم
ولي يك روزي اين دنيام فروريخت قبلش بذارين يه چيزي بگم 
هميشه در نزديك شدن به سازمان و اين كه بخواهم به سازمان بپيوندم هميشه يه سوال در ذهنم بود
آيا هم نسل هاي من هم تو سازمان هستن يا نه ؟ياآيا سازمان مجاهدين فقط همانهاي هستندكه قبل از انقلاب اونجابودن بودندوسالهاي 57 تا 60وبعد ويكي دونسل قبل از من كه وارد شدن
اين راستش خيلي برايم سوال بود البته اين خيلي برايم  مهم بود كه يك آدمي هم سن و سن من باشه
وبچه تهران , و دانشجو باشه كه به مجاهدين پيوسته باشه
 درحقيقت ان چه فاصله ميانداخت بين من و انتخاب همين سوال بود 
تا يك روزي كه سوالم پاسخ گرفتم
28 مرداد سال 79 بود ساعت چهار وبيست دقيقه بعد از ظهر از بيرون اومدم واول رفتم سراغ راديو مجاهد
راديو مجاهد را باز كردم ديدم صداي مسعود كلاني بود كه ميگفت : در شهر كرمانشاه دو مجاهد خلق شهيد شدند در معرفي اونها گفت :
منيره اكبري متولد سال 1352 دانشجوي فيزيك از تهران
مژكان زاهدي متولد سال 1353 متولد اهواز
ذهنم روي مجاهد شهيد منيره اكبري كليك كرد
هم سن و سالش با من يكي است
هم اين كه دانشجوي تهران بود و من هم هستم ...
من هم بچه تهران هستم اون هم بود
در اون لحظه احساس كردم كه حلقه مفقوده ام را پيدا كردم
جدا از اينكه اين شهادت و آن رزم چقدرتو اون لحظه به من انگيزه داد.
هر كس درمسير مبارزه ميره يك سري لحظاتش كليدي ست براش من يكي از لحظات سرفصلي زندگيم 28 مرداد سال 79 بود ساعت چهار وبيست دقيقه بود اين خبر را كه شنيدم دنيايم عوض شد
آمدم تو خيابون گيج بودم من اينجا چكار دارم ميكنم ؟؟يك سري آدم ديگه از همه چيز گذشتن دارن اين راه را باز ميكنن من دارم چه كار ميكنم ؟
اون موقع لحظه ام اين بود بالاخره يك روزي از اين مرز عبور ميكنم و به ارتش آزاديبخش ميرسم اما هنوز هم نميدونستم چه طوري بايد عبور كنم ؟
اين لحظه شد سرمايه تمام دوران مجاهديم حالا وقتي كه به زمان بر ميگردم ميبنم كه هيچ شهادتي اينقدر من رو نسوزاند
سعي ميكردم بيشتر با آدمها ارتباط برقرار كنم هر جا ميشد ميگفتم وباصراحت ميگفتم وهرجا كه نميشد با ايما و اشاره در پر ده بگويم  و اين به من سمت و سو ميداد و به من هويت ميداد 
آمديم وآمديم و آمديم تا روزي كه خودم مستقيم به سازمان وصل شدم يعني تاقبلش هم يك سري ارتباطات داشتم يا يه سري كارها ميكردم اما باز اين سرفصل روزي بود كه صداي اولين مجاهد را شنيدم احساس كردم دنيام عوض شد تاقبلش فكر ميكردم
كه دستم در مبارزه خيلي پره هم شناخت از رژيم هم شناخت از تاريخ ايران دارم و هم خودم فعالم ولي اينكه خودم وصل شدم
در لحظه احساس كردم كه بهنام دستش خالي ست و هيچي نداره و بايد خودش را بسپاره وقتي با مجاهدين مواجه ميشوي يعني خلص فدا
يعني از همه چيز خود گذشتن وبراي به دست آوردن  همه چيز را براي مردم ايران اين رسالت مجاهدينه 
وقتي تو با اين مواجه ميشوي  ورودر ميشوي بخواي نخواي پوست بندازي حتي خارج از اراده و اختيار خودت هست من بخاطر سوالهاي كه داشتم خيلي به تاريخ علاقه داشتم چون ميخواستم پيشينه تاريخمون را بدونم و فكر ميكردم پاسخ خيلي از سوالاتم را بگيريم
 به سياست هم خيلي علاقه داشتم همين من را سوق داد كه رشته علوم سياسي بخوانم تا مقطع كارشناسي ارشد هم رفتم ولي باز از يك طرف ديگه احساس كردم اين هم برايم كافي نيست خود من بروم اين مدرك را بگيرم ميخواهم چه كار كنم
اما باز با خودم گفتم  اما چه مسئله اي از من حل ميكنه ؟
اون شهادت سال 79 تقريبا مصادف شد براي من با يك موفقيت تحصيلي
گفتم اين چيه ؟به خودم گفتم من اينم من بايد دنبال اين باشم يا كار ديگه انجام بدم با خودم فكر ميكردم كه اين نسل جوان را با سازمان آشنا كرد چون خيلي جاها علني كه نميتوني بروي از مجاهدين دفاع كني يا معرفي كني اين به ذهنم زد كه اگه بشه تاريخ ايران به خصوص تاريخ معاصر را بازنويسي كرد واقعيت صحنه رانشان داد هركس بخواند بخواهد يا نخواهدبه سازمان مجاهدين ميرسه اين برايم انگيزشي شد بروم دنبال كتابهاي تاريخي من رفتم دنبال همين موضوع اما  چند تا كتاب هم نوشتم و اما يكي تا دوتا بيشتر اجازه نشر پيدا نكرد .بقيه يا مجوز نگرفت يا جمع شد
اولين كتابي كه نوشتم اسمش بود آسيب شناسي نهضت جنگل دراون داستان نهضت جنگل بودكه دريك نقطه اي انقلاب مشروطه ازطريق پارلمانتاريستي به بن بست ميرسه و انقلاب با دخالت ميوه چينان و استعمار مصادر ميشه ميرزا كه ميبينه صحنه اين شد,ازخودش ميپرسه پس سهم من چي ميشه ؟ چه كار بايد بكنيم ؟بالاخره مردم يك آمال وآروزي داشتن؟در نهايت به اين ميرسه كه بايد بروددر يك منطقه اي شعله مبارزه را از انجا شروع كنه براي همين سراغ گيلان ميرسه يك نقاطي را از گيلان آزاد ميكنه
به يك نقطه اي ميرسه كه اعلام جمهوري ايران ميكنه برنامه اش هم هست.از جبهه هاي مختلف فشار مياورنداستعمار و ارتجاع اون رو زير فشار ميگذارند و يك سري كه تحمل فشار ندارندو اهل قيمت دادن نيستن از پشت خنجر ميزنند و خيانت ميكنن تا اينكه جنبش را از هم ميپاشند ميرزا ميماند يكه و تنها....
شايد كمتر جنبشي بوده كه مثل سازمان مجاهدين چنين هوادارني داشته باشه اين چيزساده اي نيست
روزها روزها در قلب اروپا به اين ها پشت پا زدن, آمدن خود را در چنين مسيري قرار دادن واقعا قابل تحسين هست, من چي ميتونم بگم امااين جنبش ما اگرچه كانونش دراشرفه،اما امتدادش شما هم هستين ما يك پيكره هستيم ما يك صدايم ما يك مشتيم ما يك گشتي هستيم كه به يك هدف واحد هم ميرسيم من ميخوام اين رو هم رو به  جوانهاي داخل كشور هم بگم  
ما همه هدفمان آزادي ايرانه



No comments:

Post a Comment