Wednesday 29 June 2011

آقای پرزیدنت، اجازه ندهید که ایران عراق را ببلعد!


پرزیدنت باراک اوباما مصمم به برآورده کردن تعهدی برای خروج بیشتر نیروهای آمریکا از عراق تا آخر سال جاری می‌باشد.
این یک نقطه تحول مهم به‌شمار می‌آید، اما دولت آمریکا بایستی به فکر این باشد که از خود چه چیزی باقی می‌گذارد.
تنها تهدیدی که می‌تواند عراق را از مسیر دموکراسی منحرف کند و نهایتاً بیشتر سرمایه‌گذاری ۸ساله در عراق را هدر خواهد داد، اشتیاق رژیم ایران است که عراق را به مدل دلخواه خودش تبدیل کند.
علائم آزاردهنده‌یی وجود دارد که دولت مالکی نخست‌وزیر عراق شدیداً و عامدانه به سمت دیکتاتورهای ایران جذب می‌شود. یکی از آخرین و چشمگیرترین نمونه در تأیید این امر، تمایل مطلق مالکی برای اجرای خواسته‌های رژیم ایران در مورد مخالفان ایرانی در کمپ اشرف، در ۹۶کیلومتری شمال شرقی بغداد می‌باشد.
۳۴۰۰ساکن اشرف، اعضای اپوزیسیون اصلی ایران موسوم به سازمان مجاهدین خلق ایران می‌باشند که آنها را تهدید خود می‌داند. آنها شهروندان بی‌سلاح، افراد ”حفاظت‌شده“ تحت کنوانسیون چهارم ژنو می‌باشند.
در ماه آوریل مالکی به درخواست رژیم ایران به نیروهای امنتی خود فرمان حمله به کمپ اشرف را داد. در نتیجه شلیک کور و سایر اقدامات توجیه نشدنی، ۳۶تن از ساکنان جان خود را از دست دادند و بیش از ۳۵۰تن دیگر مجروح شدند.
مجروحان از رسیدگیهای پزشکی محروم شده‌اند که ریسک از دست رفتن جانها را بیشتر کرده است و محاصره ضدانسانی کمپ به‌طور جدی محدودیتهایی را برای تأمین امکانات پزشکی و سوخت ایجاد کرده است.
اوایل این ماه وقتی یک هیأت برجسته کنگره آمریکا از عراق دیدن کرد تا در مورد قتل‌عام کمپ اشرف تحقیقات کنند، مالکی گستاخانه به آنها اجازه دسترسی به کمپ نداد و اضافه نمود این هیأت به‌خاطر مطرح کردن موضوع تحقیقات دیگر مورد قبول و خوشآمد نیستند.
این موضوع صرفاً مربوط به مخالفان ایرانی در کمپ اشرف نمی‌باشد. این مربوط به آینده عراق و ایران و تمام خاورمیانه می‌باشد.
بی‌اعتنایی شرم‌آور دولت مالکی نسبت به‌ جان انسانها، حقوق جهان‌شمول و قوانین بین‌المللی، بایستی زنگ خطر را برای غرب و به‌ویژه واشنگتن به صدا درآورد.
صریحاً بعد از فدای جانها و منابع، آخرین چیزی که آمریکا می‌خواهد، گذاشتن عراق در دست دولت بنیادگرا و دست‌نشانده‌ایران می‌باشد.
بنابراین واشنگتن چه کاری می‌تواند بکند تا بعد از خروج نیروها یک آینده دموکراتیک برای عراق تضمین نماید؟
اول این‌که آمریکا بایستی کمپ اشرف را در کانون توجهات قرار دهد، نه فقط به‌خاطر این‌که سمبل مقاومتی برای ایران دموکراتیک می‌باشد، بلکه به‌عنوان نقطه سنجش و معیار مهم برای ۳عامل به‌هم پیوسته: تعهد عراق به قوانین بین‌المللی، احترام آن به حقوق‌بشر جهان‌شمول و دموکراسی و داشتن استقلال قوی در مقابل ایران می‌باشد.
آمریکا بایستی حفاظت کمپ اشرف را تضمین کند تا پیامی‌باشد به نوری مالکی که سبعیت و نظام دیکتاتوری در عراق قابل‌تحمل نمی‌باشد.
حتی تخصیص دهها سرباز آمریکایی برای حفاظت ناظران سازمان ملل مستقر در کمپ کفایت خواهد کرد. هزینه آن مینیمم و منافع آن فوق‌العاده می‌باشد.
دوم این‌که آمریکا بایستی سازمان مجاهدین خلق را از لیست تروریستی، مطابق حکم دادگاه استیناف آمریکا در ژوئیه ۲۰۱۱ خارج کند.
این لیست به‌طور خودسرانه، واشنگتن را متحد تهران در نبرد با اپوزیسیون دموکراتیک می‌کند. هم تهران و هم بغداد روی این لیست‌گذاری برای توجیه کشتار و سرکوبی حامیان سازمان مزبور در داخل ایران و در کمپ اشرف اتکا می‌کنند و واشنگتن نبایستی در این امر شریک جرم شود.
سوم، به‌عنوان راه‌حل درازمدت برای اشرف، آمریکا نبایستی جابه‌جایی ساکنان اشرف در عراق را بپذیرد و در عوض بایستی از طرح پارلمان اروپا حمایت کند که به خروج نیروهای عراقی از کمپ اشرف و خاتمه محاصره کمپ و اجازه به دسترسی به منابع پزشکی برای مجروحان اشرف فراخوان داده بود. طرح اروپا هم‌چنین برای مذاکره برای جابه‌جایی ساکنان به اروپا و آمریکای شمالی فراخوان می‌دهد.
حفاظت بین‌المللی برای اشرف و حذف سازمان در فریادها و شور و هیجان نزدیک به ۱۰۰۰۰۰ (صدهزار) ایرانی تبعیدی دیده می‌شد که در گردهمایی ۱۸ژوئن در پاریس شرکت کرده بودند.
در این گردهمایی بیش از ۱۰۰پارلمانتر و سیاستمداران برجسته از سراسر جهان که رودی جولیانی شهردار سابق نیویورک را شامل می‌شد، شرکت کرده بودند، این جلسه بایستی به‌عنوان یک نیروی انگیزاننده برای کاخ سفید باشد تا دست به اقدام فوری بزند.
اگر واشنگتن عمل کند، آینده دموکراسی در عراق تقویت خواهد شد و قیامهای مردمی در تهران طی یک سال گذشته که ماشه بهار عرب در سراسر منطقه را چکاند، ارتقاء و تشویق و عاری از محدودیتهایی خواهد شد که مانع نبرد برای آزادی و دموکراسی ممانعت شده است.
اگر واشنگتن عمل نکند، رژیم ملاها در ایران، سود برنده خواهند بود.
آقای پرزیدنت، حالا نوبت، نوبت شماست.

برایان بینلی، عضو پارلمان بریتانیا از حزب محافظه‌کار.

رو شدن چند فقره از افتضاحات پاسدار احمدی‌نژاد و کابینه‌اش

روزنامه حکومتی مردم‌سالاری در مطلبی با عنوان ”سازمان صدا و سیما و استفاده بهینه از سبیل“ ! چند فقره از افتضاحات پاسدار احمدی‌نژاد و کابینه‌اش را برملا کرد و نوشت: «ته داستان فروش پژوی از کار افتاده احمدی‌نژاد خیلی زود لو رفت و این داستان... سوخت. البته بعد از این‌که معلوم شد خرید این ماشین به نمایش تبلیغاتی دست‌اندرکاران مربوط بوده، صدا و سیما که در راستای تبلیغ و نمایش این بازی بیشترین نقش را داشت، سعی کرد موضوع را زیرسبیلی رد کند... . اما مثل این‌که قرار نیست این جور داستانها تمام شود و به این ترتیب اگر صدا و سیما به‌اندازه ناصرالدین شاه هم سبیل داشته باشد، نمی‌تواند بقیه موارد را از زیر سبیل مبارک رد کند.
نمونه جدید، داستان کشف کیف حاوی اسناد محرمانه متعلق به شاه مخلوع در صندوق عقب خودروی رولزرویس وی بود که در شهریور 89 اعلام شد... حالا می‌گویند که موضوع کمی تا قسمتی ردگم‌کنی بوده و به‌خاطر این طراحی شده بود که نماینده ویژه احمدی‌نژاد حرفهایی زده بوده که روابط ایران و ترکیه را شکرآب کرده و ترکیه خواستار پاسخگویی ایران شده بود (همان حرفهایی که متکی، وزیر امور خارجه آن زمان و بنده‌خدای بعد از آن، به آن حرفها اعتراض کرد و بعد به سنگال رفت!) و خوب هم جواب داد.. حالا چه افشای این موضوع در راستای شناخت بهتر جریان انحرافی اتفاق افتاده است... به نظر می‌رسد این اول ماجرا است و از این به بعد از این جور داستانها زیاد خواهیم شنید ولی زحمت اصلی را در این زمینه صدا و سیما باید بکشد که این همه را باید زیرسبیلی رد کند».

Tuesday 21 June 2011

وزارت خزانه داری آمریکا ده شرکت خطوط کشتیرانی و سه تن دیگر از مقامهای رژیم ایران را تحریم کرد

خبرگزاری فرانسه: وزارت خزانه‌داری آمریکا ده شرکت خطوط کشتیرانی رژیم ایران و سه تن دیگر از مقامهای این رژیم را در لیست تحریم قرار داد. این مقامهای رژیم نیز در ارتباط با خطوط کشتیرانی بودند.

تحریمهای جدید خطوط کشتیرانی رژیم در انگلستان، چین. سنگاپور و امارات متحده عربی هدف قرار داده است. وزارت خزانه‌داری آمریکا اعلام کرد ”در پاسخ به تلاشهای رژیم ایران برای دورزدن تحریمها و ایجاد و استفاده از شرکتهای پوششی دست به این اقدام زده است تا مانع از فعالیتهای این رژیم برای تکثیر هسته‌یی شود.

وخامت حال زندانی سیاسی زهرا جباری

بنابر گزارشات دریافتی زهرا جباری از بازداشت‌شدگان تظاهرات روز قدس سال ۱۳۸۸، در پی وخامت وضع جسمی و روحی در زندان به آسایشگاه روانی امین آباد منتقل شده است. انتقال زهرا جباری به آسایشگاه روانی در حالی صورت می‌گیرد که در طی هفته‌های قبل گزارشهای متعددی از وضعیت وخیم جسمی وی منتشر شد.

بنابرگزارشهای رسیده، به‌رغم نظر کمیسیون پزشکی مبنی بر انتقال این زندانی سیاسی به بیمارستان جهت انجام مداوای لازم مسئولان زندان وی را به آسایشگاه روانی منتقل کرده‌اند. هم‌چنین گزارشهای رسیده حاکی از آن است که، به‌رغم نظر کمیسیون پزشکی، هنوز هیچ اقدامی نسبت به انتقال این زندانی سیاسی به بیمارستان، انجام نشده است. این در حالی است که وی از ناراحتی حاد قلبی و رماتیسم شدید رنج می‌برد، به‌طوری که در فروردین‌ماه گذشته پس از این‌که در زندان به کما فرو رفته بود به بیمارستان منتقل شد، اما پس از چند روز مجدداً به زندان اوین بازگردانده شد. زهرا جباری، ۳۶ ساله و دارای یک فرزند است که حکم ۴ سال حبس تعزیری را دریافت کرده است.

رئیس زندان گوهردشت، زندانیان سیاسی در اعتصاب غذا را به مرگ تهدید میکند

روز یکشنبه ۲۹خردادماه محمد مردانی، رئیس زندان گوهردشت کرج، ۲زندانی سیاسی که در هیجدهمین روز اعتصاب غذا به‌سر می‌برند را احضار نمود و آنها را تهدید به دچار شدن به سرنوشت شهید راه آزادی مردم ایران رضا هدی صابر نمود. محمد مردانی با لحنی تهدیدآمیز و غیرانسانی خطاب به زندانیان سیاسی اعتصاب غذا کننده گفت: «ما هیچ کاری نمی‌کنیم، آقای صابر که اعتصاب غذا کرد و مرد، چه کار توانستند بکنند، اگر هم بمیرید، هیچ مشکلی نیست و هیچ‌کس نمی‌تواند کاری انجام دهد».
مردانی با تهدید زندانیان سیاسی به حذف فیزیکی نیات پلید خود را نسبت به آنها بیان نمود.
زندانیان سیاسی انور خضری و کامران شیخی که در هیجدهمین روز اعتصاب غذا در بند ۶ زندان گوهردشت کرج به‌سر می‌برند، در شرایط وخیمی قرار دارند. آنها از ضعف شدید، سردرد، سرگیجه، کاهش بینایی و سایر عوارض در رنج هستند. در صورت ادامه یافتن اعتصاب غذا و عدم رسیدگی به خواسته‌های به حق آنها جان این ۲زندانی سیاسی در معرض خطر جدی قرار خواهد گرفت.
زندانیان سیاسی اعتصاب غذا کننده خواستار انتقال خود به بند زندانیان سیاسی زندان گوهردشت کرج و پایان‌دادن به شرایط قرون‌وسطایی و غیرانسانی حاکم بر زندان هستند.
زندانیان سیاسی انور خضری و کامران شیخی در حال حاضر در بند ۶ زندان گوهردشت کرج به‌سر می‌برند. در این بند باندهای مافیایی در پخش مواد مخدر و سرکوب زندانیان سیاسی و عادی معترض نقش فعالی دارند. باندهای مافیایی زیر نظر مردانی رئیس زندان و فرجی‌نژاد رئیس اطلاعات زندان می‌باشند. در بند ۶ درگیریهای خونینی روی می‌دهد که تا به‌حال منجر به مرگ چند زندانی شده است.

Monday 20 June 2011

گردهمایی بزرگ ایرانیان در ویلپنت پاریس پیروزی عدالت ـ حفاظت از اشرف

گردهمایی بزرگ ایرانیان در ویلپنت پاریس
پیروزی عدالت ـ حفاظت از اشرف

۲۸خرداد۱۳۹۰
گردهمایی عظیم ۱۸ژوئن، «پیروزی عدالت – حفاظت از اشرف» روز شنبه ۲۸خرداد۱۳۹۰ درویلپنت پاریس برگزار شد

هموطنانمان و حامیان مقاومت ایران که از نقاط مختلف جهان در این گردهمایی عظیم گردآمده بودند، در بزرگترین گردهمایی ایرانیان در تاریخ مبارزات خارج از کشور بار دیگر برعزم راسخ ملت ایران درسی‌امین سالگرد ۳۰خرداد برای سرنگونی فاشیسم مذهبی، و بر ضرورت حفاظت ملل‌متحد از اشرف به‌عنوان یک خواست مبرم ملی و بین‌المللی، تأکید کردند و به سخنرانی رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت خانم مریم رجوی گوش فرادادند

رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت، خانم مریم رجوی، در آغاز ورود به محل برگزاری گردهمایی، به‌مناسبت سی خرداد، روز شهدا و زندانیان سیاسی، در کنار نماد مشعلی فروزان در بزرگداشت ۱۲۰هزار شهید راه آزادی و تصاویر اشرف شهیدان سمبل زن انقلابی مجاهد اشرف رجوی، سردار شهید خلق موسی خیابانی، مجاهد شهید علی صارمی برجسته‌ترین زندانی سیاسی ایران و تصاویری از شهیدان فروغ اشرف و شهیدان ۳۰خرداد، یاد طلایه‌داران رهایی ایران‌زمین را گرامی داشت.

در این مراسم خانم مهین صارمی، زندانی سیاسی دیکتاتوری آخوندی، همسر و همرزم مجاهد شهید علی صارمی، که اخیراً موفق به فرار از زندانهای رژیم خونخوار آخوندی شده است و مادر پرافتخار رضاییهای شهید، در کنار رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت بودند.

نمایندگان شهرداران منتخب مردم از شهرهای مختلف فرانسه نیز که در بیانیه تاریخی۵۰۰۰ شهردار فرانسوی، به مقاومت ایران و مجاهدان اشرف حمایت کردند، در این مراسم شرکت داشتند و بسیاری از اعضای خانواده‌های شهیدان و بستگان شهیدان فروغ اشرف نیز در گردهمایی بزرگ ایرانیان حضور داشتند.

رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت که درمیان استقبال پرشور هموطنانمان به سالن عظیم گردهمایی وارد شدند در آغاز سخنان خود گفت:

به‌نام خدا، به‌نام ایران و به‌نام آزادی!
به‌نام قیامها و انقلاب‌های دموکراتیک در دنیای اسلام، در سراسر خاورمیانه و شمال آفریقا!

به‌نام کهکشان شهیدان با ۱۲۰هزار شهید برخاک افتاده در سی‌امین سالگرد ۳۰خرداد!

به‌نام سردار خیابانی و اشرف شهیدان به‌نام صدیقه و ندا آسیه و صبا، سعید وحنیف و سی‌ششمین شهید فروغ اشرف، قهرمان مردم ایران، مجاهد خلق منصور حاجیان!

به‌نام اشرف پایدار شهر شرف و آرزوها مشعل دار و چراغ راهنما در نبرد مردم ایران برای سرنگونی فاشیسم دینی،

و به‌نام عدالت که هشت سال پس از ۱۷ژوئن بر تخت پیروزی نشست!

هم‌میهنان عزیز!
یاران و دوستان فراموشی‌ناپذیر مقاومت ایران!
۷۱سال پیش در ۱۸ژوئن ژنرال دو گل رهبر مقاومت فرانسه از تبعیدگاه خود مقاومت علیه فاشیسم را اعلام کرد. صدای او هنوز به‌گوش می‌رسد که گفت: «هر اتفاقی که رخ دهد شعله‌های مقاومت نباید خاموش شود و خاموش نخواهد شد».

بله مقاومت خاموش نخواهد شد بلکه برآن است که آرمان آزادی را به پیروزی برساند.

پس درود می‌فرستیم به زنان و جوانان قیام به فعالان مقاومت در داخل و خارج ایران به‌ویژه اشرف‌نشان‌هایی که ماه‌ها و ماه‌هاست در واشنگتن و ژنو برای اشرف و برای آزادی مردم ایران تحصن کرده‌اند.

ما هم‌چنین درود می‌فرستیم به زندانیان سیاسی در همه زندانها در سراسر ایران!

به نمایندگی از سوی همین زندانیان دلیر خواهر عزیزم مهین صارمی، امروز این‌جا در کنار ماست.

او که از ۳۰خرداد سال ۶۰ تا بحال بارها دستگیر شده است، این بار به ۱۰سال زندان محکوم شده بود.

ولی توانست از چنگ دژخیمان بگریزد. درود بر او و همه زندانیان سیاسی در ایران.

یاد همسر شهیدش به‌خیر. علی صارمی، برجسته‌ترین زندانی سیاسی مقاوم در ایران که در مجموع ۲۴سال را در زندان سپری کرد.

بر همه شهیدان و اسیران خلق و بر مادران و خانواده‌های شجاع آنها، درود، درود، درود.

رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت آن‌گاه سی‌امین سالگرد بزرگترین مقاومت مستمر سازمان‌یافته تاریخ ایران را تهنیت گفت و خاطرنشان کرد که تمامی دعاوی و سیاستهای مماشاتگرانه برای حفظ رژیم آخوند با شکست مواجه شده و در این سی سال ثابت شد که این رژیم جز با شکنجه و اعدام و حلق‌آویز و جز با جنگ و صدور بحران و تروریسم بر سرکار نیست.

بله، کف‌های روی آب به کنار رفت. و این تاریخ ایران و جامعه و مقاومت گفته است که می‌گوید:
نه به مماشات نه به تسلیم نه به قانون اساسی ولایت‌فقیه نه به تمامیت فاشیسم ولایت‌فقیه

حالا به این رژیم درهم‌شکسته بنگرید که
در مسیر بی‌پایان حذف و انقباض حرکت می‌کند. دائماً خودش، خودش را می‌خورد.

ـ هم‌چنان‌که جانشین اصلی خمینی حذف شد.
ـ نخست‌وزیر ۸ساله خمینی در حبس خانگی است.
ـ در پایان سال ۸۹ ستون اصلی حکومت خمینی، (رفسنجانی) با خفت بسیار از ریاست خبرگان ارتجاع حذف شد.

و حالا جنگ بیرحمانه قدرت بین خامنه‌ای و احمدی‌نژاد درگرفته است.

خامنه‌ای می‌خواهد گماشته ولایت‌فقیه را که دیگر حاضر نیست در این نقش محدود بماند با ضربات پیاپی مهار کند. اما او در حقیقت، به پای خودش یعنی به کل نظام شلیک می‌کند.

این بازتاب نارضایتی و بحران در ”پایین“ است که ”بالا“ ی رژیم را به پیچ و تاب انداخته است.

این پیش‌لرزه سرنگونی رژیم است.
به آنها می‌گوییم بیشتر بلرزید و بیشتر بترسید. زیرا خلقی بی‌تاب برانداختن شماست.

به آن جوانان دلیر قیام‌آفرین نگاه کنید.
به این جمعیت سراپا شور و اشتیاق برای آزادی نگاه کنید.

همه برای این‌که این رژیم و تمام پلیدیهایش را از سراسر ایران جارو کنند آماده و حاضرند.

مریم رجوی در ادامه سخنرانی خود با اشاره به توفان قیامهای ضددیکتاتوری در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا تأکیدکرد که جبهه رژیم در تمام منطقه در حال از هم‌پاشیدن است و از افغانستان تا عراق و سوریه همه‌جا مردم خواستار خلع‌ید از این رژیم در کشورشان می‌شوند:

از این‌رو به آخوندهای حاکم می‌گوییم ادامه دهید!
در این نکبت و فلاکت هر روز بیشتر فرو بروید.
دوران مکافات شماست. این پایان کار شماست.
به فریادها و مژدگانی بهار عرب گوش کنید: الشعب یرید اسقاط النظام.

آری سقوط نظام
به آخوندهای حاکم می‌گوییم: این سرنوشت محتومیست که شما هم از آن گریزی نخواهید داشت.

بله مردم ایران همین را می‌خواهند. و آن را محقق خواهند کرد. سقوط نظام ولایت‌فقیه.

رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت در ادامه سخنرانی خود درباره کارزار کبیر فروغ اشرف گفت:

دشمنان شما خواستند اشرف را منهدم کنند اما اشرف در تمام جهان به‌عنوان نبرد شعله‌ور مردم ایران برای آزادی شناخته شد.

می‌خواستند خاموشش کنند اما آتشی در جان میلیونها ایرانی افروخت که هرگز خاموشی نخواهد پذیرفت.

اینست افتخار مردم ایران و اینست قله پایداری ده ساله اشرف.

سلام بر نسلی که در تاریخ ایران مظهر ایستادگی خلل‌ناپذیر و ضدتمام عیار تسلیم و سازش است.

سلام بر راهبر و آموزگاری که راه و رسم تسلیم‌ناپذیری را به آنها آموخت. و نسلی را بر اساس پاکی و صدق و فروتنی تربیت کرد که سرمایه مردم ایران برای کسب آزادی است.

بله، سلام بر مسعود، راهبر و معلم این نسل.

رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت در سخنان خود در بزرگترین گردهمایی ایرانیان تأکید کرد: جامعه جهانی به‌ویژه ملل‌متحد و آمریکا در قبال حفاظت و امنیت ساکنان اشرف مسئولند. قطعنامه‌های شورای امنیت در مورد لیبی هم نیروهای ملل‌متحد و کشورهای عضو را موظف به حفاظت از شهروندان و ساکنان بی‌سلاح کرده است. در طرح اروپا نیز آمده است که باید محاصره اشرف خاتمه پیدا کند، باید افراد مسلح از اشرف بیرون بروند و باید تحقیقات بیطرفانه بین‌المللی درباره جنایت ۱۹فروردین بلادرنگ آغاز شود.


راستی ممانعت از ورود هیأتهای بین‌المللی به اشرف چه دلیلی دارد؟

چرا از ورود هیأت پارلمان اروپا جلوگیری کردید؟
چرا از ورود هیأت کنگره آمریکا جلوگیری کردید؟
چرا نگذاشتید کاروان‌های عربی به اشرف بروند؟
چه چیزی برای پنهان‌کردن دارید؟ جز جنایت بزرگ علیه بشریت؟ و جز جنایت جنگی؟

پس تا تعیین‌تکلیف نهایی لازم است ملل‌متحد حفاظت اشرف را برعهده بگیرد و ناظران سازمان ملل در اشرف مستقر شوند.

از ایالات متحده و اتحادیه اروپا فقط می‌خواهیم حفاظت همین ناظران را تأمین کنند.

این کم‌ترین و ضروری‌ترین خواست برای حفاظت از جان مجاهدان اشرف است.

اکثریت سنا و مجلس ملی فرانسه و ۵۵۰۰ شهردار فرانسوی و هم‌چنین، قانونگذاران و نمایندگان منتخب در ۴۰کشور در ۵ قاره جهان، مواضع درخشان خود را در این زمینه اعلام کرده‌اند.

این بلندترین فریاد حقانیت مردم ایران و فرزندان رشید آنها در دنیای معاصر است.

مریم رجوی در بخش دیگری از سخنانش تأکید کرد:

اکنون؛ نوبت گشودن پرونده جنایتهای این رژیم است این پرونده باید در شورای امنیت بازگشوده شود تا مردم ایران ببینند که در سطح بین‌المللی چه کسی با آنها و چه کسی با ملاهاست؟!

این پرونده باید از طریق شورای امنیت به دیوان کیفری لاهه ارجاع شود.

مردم ایران می‌خواهند حکم جلب خامنه‌ای صادر و به‌اجرا گذاشته شود و چنین خواهد شد.

هموطنان عزیز!
دوران پیشرفت و پیروزی انقلاب‌های دموکراتیک آغاز شده است.

دوران زنان!
دوران جوانان!
دوران قیام و جنگ صد برابر
برای دانشجویان و کارگران برای معلمان
برای ایرانیان ستمدیده در کردستان و بلوچستان و خوزستان و سراسر ایران!

آری، زمان برچیدن بساط ولایت‌فقیه است.
می‌توان و باید، مقاومت و قیام‌ برای آزادی را به پیروزی رساند.

رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت در بخش پایانی سخنانش گفت:
هموطنان عزیز!
همواره به این می‌اندیشم که آیا دردهای میلیونها زن و مرد ایرانی، پایانی دارد؟

آیا می‌توانند به یک زندگی بدون ترس و همراه با شادی و آزادی دست پیدا کنند؟

می‌خواهم با رساترین فریاد به آنها پاسخ بدهم که آری، من و ما برای زنده‌نگهداشتن شعله همین امید و تحقق همین آرزو، تمامی سختیها را پذیرفته‌ایم و از همه‌چیزمان گذشته‌ایم تا آن فردای روشن و آن زندگی شکوفا و امن و آسوده برای تمام مردم ایران و منطقه فراهم شود.

ما تا بن استخوان به پیروزی آزادی یقین داریم. راه و رسم تغییر و انقلاب فرا راه نسل قیام می‌درخشد: و اشرف با پایداری پرشکوهش پیام امید و پیروزیست.

سلام بر آزادی ـ سلام بر اشرف ـ سلام بر مردم ایران ـ درود بر همه شما


سایر سخنرانان گردهمایی بزرگ ایرانیان در پاریس که با حمایت از قیام و مقاومت مردم ایران برای سرنگونی فاشیسم مذهبی، خواستار حفاظت اشرف توسط سازمان ملل با کمک آمریکا و اتحادیه اروپا شدند عبارت بودند از:
رودی جولیانی، شهردار نیویورک درسال۲۰۰۱ و کاندیدای ریاست‌جمهوری آمریکا؛

باب فیلنر، نماینده کنگره آمریکا؛
خانم ریتا زوسموث، رئیس پیشین پارلمان فدرال آلمان (۱۹۸۸-۱۹۹۸) ؛

مایکل موکیسی، وزیر دادگستری آمریکا (۲۰۰۷-۲۰۰۹) ؛
جان بروتون نخست‌وزیر ایرلند (۱۹۹۴-۱۹۹۷) ؛

ژان پیر برار، نماینده پارلمان فرانسه؛

اندرو کارد، رئیس دفتر رئیس‌جمهور آمریکا (۲۰۰۱-۲۰۰۶) ؛

تام ریج، اولین وزیر امنیت داخلی آمریکا (۲۰۰۳-۲۰۰۵) ؛

دکترآلخو ویدال کوادراس، نایب‌رئیس پارلمان اروپا؛
گیرهارد، نخست‌وزیر ایسلند (۲۰۰۶-۲۰۰۹) ؛
لرد کوربت، رئیس لردهای حزب کارگر در مجلس اعیان انگلستان؛

نریمان الروسان، نماینده پارلمان اردن؛
اودی دو توئن، بنیانگذار فروم زنان برای اقتصاد و جامعه؛

سید احمد غزالی، نخست‌وزیر پیشین الجزایر؛
سناتور رابرت توریسلی؛
کارلو چیچولی، نماینده پارلمان ایتالیا؛
ژان لویی ریل، نماینده پارلمان فدرال سوئیس؛
و هانری لکلرک، برجسته‌ترین وکیل فرانسه رئیس افتخاری لیگ حقوق‌بشر،

گردهمایی عظیم ایرانیان در ویلپنت پاریس مورد توجه رسانه‌های بین‌المللی قرار گرفت

خبرگزاریهای فرانسه، رویتر و آسوشیتدپرس، فرانسه 24، نوول ابسرواتور ،لوپوئن Le Point، پاریزین، تلویزیون ت. و5، رادیو تلویزیون فرانسوی بلژیک ار.ت.ب.اف. ، لکسپرس ، لاکروآ ، تلویزیون اورانژ  و هم‌چنین صوت العراق، مرکز اطلاع‌رسانی ایلاف این خبر را منعکس کردند.

خبرگزاری رویتر: مریم رجوی، پرزیدنت شورای ملی مقاومت ایران در یک گردهمایی در ویلپنت پاریس در روز 18ژوئن شرکت کرد. رودی جولیانی شهردار سابق نیویورک، نمایندگان محلی فرانسه و همسر یکی از شهدا در ایران، در گردهمایی در ویلپنت پاریس شرکت کردند.

خبرگزاری فرانسه: در ویلپنت ایرانیان «30سال مقاومت» علیه رژیم را گرامی داشتند و خواهان حفاظت بین‌المللی از کمپشان اشرف در عراق شدند. مریم رجوی، در برابر جمعیتی که از خود بیخود شده بود و در برابر شخصیتهای متعددی چون شهردار سابق نیویورک، رودی جولیانی، گفت: «نه، مقاومت خاموش نخواهد شد». شرکت‌کنندگان که از سراسر اروپا، آمریکا و کانادا آمده بودند، با لباس زرد در تالار عظیم نمایشگاه در ویلپنت، در شمال پاریس، گردهم آمده بودند و با برافراشتن بادکنکها و پرچمهای زرد رنگی که عکس خانم رجوی روی آنها دیده می‌شد، برای او ابراز احساسات می‌کردند.

فرانسه 24، بخش عربی: در گردهمایی روز شنبه هواداران سازمان ”مجاهدین خلق“ ایران نزدیکی پاریس به‌منظور درخواست تأمین حفاظت بین‌المللی برای ”کمپ اشرف“ در عراق، با حمایت شخصیتهایی مثل رودی جولیانی شهردار سابق نیویورک حضور یافته بودند. رئیس‌جمهور منتخب شورای ملی مقاومت ایران برجسته‌ترین جنبش اپوزیسیون ایرانی در تبعید که مجاهدین مهمترین تشکیل دهنده آن می‌باشند، خواست که ناظران سازمان ملل در اشرف مستقر شوند.
تلویزیون ت. و5 TV5 فرانسه: مریم رجوی، در برابر جمعیتی که از خود بیخود شده بود و در برابر شخصیتهای متعددی چون شهردار سابق نیویورک، رودی جولیانی، گفت: «نه، مقاومت خاموش نخواهد شد».

رادیو تلویزیون فرانسوی بلژیک ار.ت.ب.اف.: شرکت‌کنندگان که از سراسر اروپا، آمریکا و کانادا آمده بودند، با لباس زرد در تالار عظیم نمایشگاه در ویلپنت، در شمال پاریس، گردهم آمده بودند و با برافراشتن بادکنکها و پرچمهای زرد رنگی که عکس خانم رجوی روی آنها دیده می‌شد، برای او ابراز احساسات می‌کردند.

نوول ابسرواتور: مریم رجوی در سخنرانی خود خواهان آن شد که ناظران سازمان ملل‌متحد در اشرف مستقر شوند.

لوپوئن: پرزیدنت شورای ملی مقاومت ایران، جنبش اصلی اپوزیسیون رژیم ایران در خارج کشور که مجاهدین نیروی اصلی آن را تشکیل می‌دهند، اظهار داشت: «تنها درخواستمان از ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا این است که حفاظت این ناظران را فراهم کنند. این کمترین درخواست برای حفاظت از جان مجاهدین اشرف است».

پاریزین: فرشته، 48ساله، که از 25سال پیش در تبعید در کانادا به‌سر می‌برد، گفت: «ما این‌جا هستیم تا از حقوق کسانی که در اشرف هستند دفاع کنیم».

لکسپرس L’EXPRESS: خانم رجوی تأکید کرد که «آمریکا در قبال حفاظت اشرف مسئولیت دارد، چون این مسئولیت را به دولتی انتقال داده که قصد آن برای سرکوب ساکنان اشرف پیشاپیش مشخص بوده است».

لاکروآ La Croix: درحالی‌که پاتریک کندی، عضو سابق کنگره آمریکا، مجری برنامه بود، چندین شخصیت به سخنرانی پرداختند، از جمله شهردار سابق نیویورک، رودی جولیانی، Rudy Giulani ، و نخست‌وزیر سابق ایرلند، جان بروتن John Bruton.

20دقیقه «ون مینوت» 20 minutes: منتخبین محلی فرانسوی هم برای ابراز حمایت از مقاومت ایران حضور به هم رسانده بودند.

تلویزیون اورانژ Orange: هانری لوکلرک، رئیس افتخاری لیگ فرانسوی حقوق‌بشر، در گردهمایی ویلپنت نوشت: «در تمام عمرم شنیده‌ام که به آنهایی که مقاومت می‌کنند مارک می‌زنند که تروریست هستند».

مرکز اطلاع‌رسانی صوت العراق: با حضور جمعیتی از ایرانیان خارج کشور که بیش از صد هزار نفر بر آورد شده. و با حضور دهها شخصیت پارلمانی و سیاسی غربی و عربی با شعار پیروزی عدالت و حفاظت از اشرف برگزار شد. مریم رجوی هنگام ورود تاجی از گل بر نماد شهدای اشرف و مقاومت ایران گذاشت.

مرکز اطلاع‌رسانی ایلاف عربستان: روز شنبه ایرانیان نزدیکی پاریس برای تأمین حفاظت بین‌المللی ”ساکنان اشرف“ یک گردهمایی برگزار کردند. این گردهمایی، از حمایت شخصیتهایی مانند شهردار سابق نیویورک رودی جولیانی برخوردار بود. جمعیت از سراسر اروپا، آمریکا و کانادا در این گردهمایی شرکت کرده بودند. آنها شعار می‌دادند ”ایران، اشرف، آزادی“.

خاوران یادآور سی هزار زندانی سیاسی قتل‌عام شده

روزنامه واشنگتن تایمز طی مقاله‌یی در شماره روز گذشته خود درباره جنایات رژیم آخوندی و ضرورت اقدام جدی در مقابل آن نوشت: فعالان کشته شده دیگر نمی‌توانند اعتراض کنند. تعهد به آزادی توسط آنها که زنده‌اند باید محقق شود، همین دو سال قبل بود که ندا آقا سلطان در خیابانهای تهران به ضرب گلوله از پای درآمد.. مرگ ندا بسیاری را که با ناباوری در آرامش خانه‌های خود آن را می‌نگریستند تکان داد. واشنگتن تایمز با اشاره به قتل‌عام سال۶۷به دستور خمینی دژخیم نوشت: خاوران شاید معروفترین محلی است که بنا‌ به گزارشها، یادآور گورهای جمعی سی هزار زندانی سیاسی قتل‌عام شده در سال ۶۷ می‌باشد.

بحران در شهر اشرف ادامه دارد

سایت شباب مصر- ۲۷ خرداد- شهروندی از قلب کمپ ـ نیروهای مسلح عراق در ۸آوریل ۲۰۱۱ طی یک حمله طراحی شده به پناهندگان خلع‌سلاح شده و بی‌دفاع در کمپ اشرف، ۲۸ مرد و ۸ زن را به قتل رسانده و ۳۴۴تن دیگر را مجروح کردند. این نگرانی وجود دارد که اگر سازمان ملل بلافاصله حفاظت ساکنان را به‌دست نگیرد، حملات مسلحانه دیگری را به ساکنان اشرف انجام دهند. هیأت اروپا در ماه آوریل به عراق سفر کرد و پس از آن یک راه‌حل عملی برای حل بحران اشرف ارائه داد…
اکنون نیروهای عراقی بخش شمالی کمپ از جمله مزار شهدا و اماکن مسکونی ساکنان در این قسمت را تصرف کرده‌اند…
یکی از معضلات دیگری که ساکنان با آن مواجه هستند درمان مجروحان و بیماران می‌باشد که وضعیت بسیاری از آنها وخیم می‌باشد، در روز یکشنبه کاظم نعمت اللهی، از مجاهدان اشرف، به‌خاطر محاصره ضدانسانی پزشکی و کارشکنی مستمر کمیته سرکوب اشرف در بیمارستان بعقوبه درگذشت… .

Sunday 19 June 2011

معرفی سردژخیم محسنی اژه‌ای دادستان خونخوار ملایان، به‌عنوان ضد زن‌ترین قاضی دنیا

سازمان ارتباط جهانی زنان، یک ارگان مدافع حقوق زنان، که طبق روال هر ساله خود بهترین و بدترین قضات جهان را در مورد پایبندی به برابری زنان و مردان در اجرای عدالت انتخاب می‌کند، سردژخیم محسنی اژه‌ای، دادستان جنایتکار رژیم ایران را به‌عنوان بدترین قاضی جهان انتخاب کرد و او را برنده امسال جایزه بین‌المللی چماق اعلام کرد.

این سازمان در بیانیه خود، علت انتخاب اژه‌ای را صدور رأی دیوان عالی کشور در مورد محدود ساختن حق طلاق زنان دانسته و تأکید کرده است اژه‌ای و اعضای دیوان به‌اصطلاح عدالت آخوندی، در نظر نگرفته‌اند که این تصمیم تا چه حد علیه برابری است و تا چه اندازه روی زندگی زنان و کسانی که ازدواج کرده یا قصد ازدواج دارند تاثیر منفی می‌گذارد.

خانم سروناز چیت ساز، مسئول کمیسیون زنان شورای ملی مقاومت ایران، ضمن ابراز خوشحالی از تصمیم سازمان ارتباط جهانی زنان یادآورشد که ملایان زن‌ستیز حاکم بر ایران بیش از سه دهه است که با قوانین خود در واقع تبعیض جنسیتی را در ایران نهادینه کرده‌اند و سرکردگان دستگاههای اجرایی و قضایی و قانونگذار این رژیم نه تنها شایان دریافت چماق برای پیشبرد یک آپارتاید جنایتکارانه جنسی هستند، بلکه عملکردهایشان علیه زنان، به‌مثابه جنایت علیه بشریت محسوب می‌شود و می‌بایست محاکمه و مجازات شوند.

اژه‌ای یکی از اعضای کمیسیون مرگ در سال 67 بوده است که بر اساس فتوای خمینی 30هزار زندانی سیاسی، از جمله شمار زیادی از زنان زندانی را قتل‌عام کرد و باید به‌خاطر جنایت علیه بشریت محاکمه شود.

کمیسیون زنان شورای ملی مقاوت ایران
16خرداد ۱۳۹۰ (6ژوئن ۲۰۱۱)

Friday 17 June 2011

نگرانی پاسدار جعفری از هجوم سنگین بر پیکر طلسم‌شکسته ولایت‌فقیه و وارفتگی پاسداران

به‌نقل از خبرگزاری حکومتی فارس: پاسدار محمدعلی جعفری با نگرانی گفت: امروز دشمن تهدیدات خود را به یک عرصه خاص محدود نکرده است. هجمه‌های سنگین علیه دو محور ولایت‌فقیه و سپاه از طرف دشمن صورت می‌گیرد.

وی از پاسداران وارفته خواست که خود را برای مقابله با هر تهدیدی آماده کنند.

و چه آرام گذر می‌کنی از خاطر من - جمشید پیمان

پنج‌شنبه، ۱۹ خرداد ۱۳۹۰ / ۰۹ ژوئن ۲۰۱۱
(به مریم رجوی، آیینه‌ی رنج ها و امیدهای ایران)
 
باد را می‌بینم
که چه پاورچین، سنگین،
گذر از درّه و دریا دارد
و چه شرم آگین
شبنم از چشم چمن می‌چیند.
این پریشان پریشانیها
می‌هراسد که پریشد خوابی را.

ماه را می‌بینم
که چه تنها، غمگین
خانه در بستر رؤیا دارد.
به دل من می‌ماند
که غریبانه سفر می‌کند از سینه‌ی من
به سراپرده‌ی چشم
و عیان می‌سازد
غم دیرینه وبی تابی را.

و تو را می‌بینم
که میان مـه و باد
شبچراغی از عشق
دردل ظلمت شب می‌افروزی
و چه آرام گذر می‌کنی از خاطر من
تا بپوشانی از اندیشه‌ی شب
چهره‌ی روشن مهتابی را.

درگذشت یک قهرمان پرافتخار

قهرمان مجاهد خلق مهدی ناصر افتخاری (فرمانده فتح الله)، عضو شورای ملی مقاومت ایران، زندانی سیاسی محکوم به حبس ابد در زمان شاه پس از 4 دهه مبارزه با دو دیکتاتوری بر اثر ابتلا به بیماری سرطان در بیمارستان بغداد درگذشت.

رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت خانم مریم رجوی، با درود به روح پرفتوح این مجاهد صدیق اشرفی، درگذشت دریغ انگیز او را به خانواده‌اش، به همرزمان شورایی ومجاهدش و به‌ویژه به مجاهدان اشرف و راهبر مقاومت، تسلیت گفت و افزود:
«پرکشیدن برادرمجاهدم مهدی، در آستانه میلاد فرخنده مولای متقیان و سی‌امین سالگرد 30خرداد عید کبیر مقاومت ملی و میهنی، قلوب همه همرزمانش را پر اندوه کرد. خوشا به سعادتش که در این ایام غرور آفرین پیام سرفرازی مجاهدین و اشرف پایدار را برای جاودانه فروغها به همراه می‌برد.

کارنامه چهاردهه مجاهدت این قهرمان سرفراز- از استواری در زندانهای دیکتاتوری سابق تا رزمندگی پیگیر در رژیم غاصب آخوندی، از نقش قهرمانانه و فراموش ناشدنیش در عملیات بزرگ پرواز رهبر مقاومت از پایگاه یکم نیروی هوایی در تهران در مردادماه ۱۳۶۰ تا فرماندهی یک محور عملیاتی فروغ جاویدان و استقامت ستایش‌انگیزش در دوران پرافتخار پایداری اشرف، به‌رغم بیماری جانکاه و شرایط محاصره و فشارهای فزاینده دشمن، یک پیام روشن به همراه دارد: پیام رزمندگی و مجاهدت بی‌امان تا برکندن بنیاد ستم و دجالیت و دیکتاتوری از خاک پاک ایران!

آری، زندگی و مجاهدت او مصداق این آیه قرانی است: والموفون به‌عهدهم إذا عاهدوا والصّابرین فی‌البأساء والضّرّاء وحین البأس أولـئک الّذین صدقوا وأولـئک هم المتّقون

و وفاکنندگان به عهد، آن‌گاه که عهد و پیمان می‌بندند و پایداری کنندگان در سختیها و شدائدآن‌گاه که سختیهای شدیدتر روی می‌آورد، آنانند صدق ورزان و همانا که آنها تقوا پیشگان هستند.

به راستی که او نمونه‌یی بود از تقوای رهاییبخش انقلابی و تواضع و فروتنی که همواره نبرد و ”جنگ صد برابر“ را الزام مشی ”کس نخارد“ می‌دانست. وی همیشه افتخار شهادت در مسیر سرنگونی رژیم پلید آخوندی و استقرار آزادی در میهن را آرزو می‌کرد و تردیدی نیست که اکنون در جوار قرب خداوند با همرزمان جاودانه فروغهای اشرف محشور است و به آروزی خود رسیده است. سلام بر او روزی که پای در میدان مجاهدت در راه خدا وخلق گذاشت و روزی که پای در راه و سرفراز به‌دیدار رفیق اعلی پرکشید و در جوار شهیدان فروغ اشرف فرود آمد»

چهاردهه مجاهدت
مهدی در سال ۱۳۵۱ در حالی که 20سال بیشتر نداشت و دانشجوی دانشکده فنی دانشگاه تهران بود، در ارتباط با سازمان مجاهدین خلق ایران دستگیر و روانه زندان شد. بیدادگاه نظامی دیکتاتوری سلطنتی او را به حبس ابد محکوم کرد.

در تشکیلات زندان به‌عنوان یک کادر برجسته فعال بود و از جمله کسانی بود که آخرین آموزشها و تجربیات را به‌زندانهای مختلف منتقل می‌کرد.

در 30دیماه ۱۳۵۷، همراه با آخرین دسته زندانیان سیاسی آزاد شد و به‌عنوان یک مسؤل مجاهد خلق در مبارزه ضدارتجاعی در فاز سیاسی و درمقامت انقلابی پس از30خرداد با فاشیسم مذهبی دلیرانه جنگید.

«فرمانده فتح الله» در مورد پیشبرد طرح عملیاتی پرواز مهم و تاریخساز رهبر مقاومت از تهران به پاریس در مرداد۱۳۶۰، خود در مقاله‌یی در نشریه مجاهد در روز 25خرداد۱۳۶۲ (سالروز شهادت مجاهد قهرمان رضا رضایی، درست در روزی مثل همین امروز) با امضای فتح‌الله چنین نوشته است:
… دوشنبه مجدداً نزد برادر مسعود رفتم و آمادگی «فرماندهی عملیات ویژه» برای «پرواز بزرگ» و تاریخساز را به او اعلام نمودم. فرمانده عالی سازمان ضمن ابراز تعجب و تقدیر از بخش ما که به این سرعت توانسته بود اعلام آمادگی کند، از من پرسید: «خوب به‌عنوان فرمانده بخش اعلام آمادگی کردی، حالا به‌عنوان عضو مرکزیت سازمان هم نظرت را بگو که آیا طرح را اجرا کنیم یا خیر؟»

… احساس کردم که جواب دادن برایم خیلی سنگین است. کاش می‌توانستم با قاطعیت آن‌چه را در ضمیرم می‌گذشت و عواطفم گواهی می‌داد بر زبان آورده و بگویم: نه! اما در یک لحظه فکر کردم مبادا به‌خاطر علاقه تشکیلاتی و عاطفی، مصالح عالیتر را که مسعود مدافع آن بود، زیر پا بگذارم و بنابراین گفتم: «اگر چه به‌عنوان فرمانده عملیات ویژه و از نظر عملیاتی صرف، مسئولیت اجرایی طرح را می‌پذیرم، اما از نظر سیاسی و ایدئولوژیک، به‌عنوان عضو مرکزیت، صبر کن تا بیشتر فکر کنم و نظرم را در نشست کمیته مرکزی بگویم…

پیش خودم فکر می‌کردم «شب قدر» ی است، نه تنها در تاریخ سازمان، بلکه در تاریخ نوین میهن ما که بایستی یکی از سرفصلهای سرنوشت در نهایت توسط خود مسعود رقم بخورد. کار ساده‌ای نبود. آینده انقلاب و خلقمان نیز مطرح بود. به راستی اگر طرح شکست می‌خورد، چه تأثیری بر کل انقلاب نوین ما می‌گذاشت؟ فرجام رژیم خمینی چه می‌شد و آن موقع چه می‌بایستی می‌کردیم و…

خلاصه شب سنگینی بود، دست آخر مسعود بلند شد و در اتاق به قدم زدن پرداخت و سپس با عزمی جزم گفت: « انقلاب و تکامل هرگز بدون جسارت و ریسک پیش نمی‌رود، من مسئولیتهایش را می‌پذیرم، فردا خواهیم رفت». صبح موقع خداحافظی وقتی آخرین روبوسی را با مسعود کردم، گفت: «فتح‌الله حتماً موفق خواهیم شد».

جنگ صد برابر
این مجاهد صدیق راه خدا وخلق در مقاطع مختلف، همواره و در هر فرصتی، اشتیاق خودش را برای حضور در خط مقدم نبرد و جان‌بازی در راه آزادی و برقراری حاکمیت مردم در میهنمان ابراز می‌کرد. از جمله در گزارشی در اردیبهشت ۱۳۷۸ نوشت: «از خداوند متعال خواستارم که مرا در مقابل تعهداتم نسبت به خواهر مریم رو سفید نماید و به مصداق الهم اجعل محیای، محیای محمد و آل محمد، وجعل مماتی ممات محمد و آل محمد، صلاحیت شهادت در مسیر سرنگونی رژیم پلید آخوندی و استقرارمهر تابان آزادی را به من بدهد».

در دوران 8ساله پایداری پرشکوه در اشرف نیز همواره با چهره‌یی گشاده با فشارها و توطئه‌ها روبه‌رو می‌شد.

در اردیبهشت ۱۳۸۴ نوشته بود: «صبر یعقوب و یوسف، با اتکاء به ثارالله (حسین ابن علی علیه‌السلام) رمز نجات از تعادل‌قوا است».

در شهریور ۱۳۸۸ نیز نوشت: «در چنین شرایطی اگر اشرف به شبه اوین هم تبدیل شود باز فتح مبین است، و این چشم‌انداز الزاماتی دیکته می‌کند که به آن متعهد می‌شوم».

و این هم دستنوشته دیگری از این مجاهد صدیق و استوار اشرفی، در بهمن ۱۳۸۹، در حالی که با بیماری سرطان به‌شدت چنگ در چنگ بود:
«همه پیروزیها محصول کس نخارد ومحصول عزم حد اکثر و جنگ صد برابر است، سرنگونی هم به‌طور منطقی ودیالکتیکی در ادامه همین جریان جنگ در اشرف وکارزارهای یومیه وصد برابر کردن آنست. نتیجه‌ای که می‌خواهم بگیرم این است که همه دستاوردهای ما درجنگ است».

Tuesday 14 June 2011

زنان ایرانی بهار ایرانی را رهبری می‌کنند - سونا صمصامی

هافینگتون پست مقاله‌یی به قلم سونا صمصامی، ۲۰خرداد - در روز پنجشنبه ۲ژوئن ۲۰۱۱، برابر با ۱۲خرداد، هاله سحابی فعال حقوق زنان (۵۴ساله) در نتیجه ضرب‌وشتم وحشیانه از سوی نیروهای امنیتی رژیم ایران به قتل رسید...
اقدامات فجیع رژیم، موجب خشم در خانه و خارج کشور شد. وزارت‌خارجه ”قتل فعال ایرانیهاله سحابی را با قویترین عبارت ممکن“ محکوم کرد…
کشتن هاله آخرین مورد از قتلهای دولتی است که از سوی رژیم حاکم بر ایران صورت می‌گیرد. 3دهه گذشته مالامال از نمونه‌های قتلهای دولتی مخالفینی است که از سوی رژیم انجام گرفته است. در ۸آوریل ۲۰۱۱، تهران از نیروهای نیابتی خود در عراق برای سرکوب مخالفان تبعیدی خود استفاده کرد. ارتش عراق با استفاده از نفربرهای زرهی و هاموی به مخالفان غیرمسلح ایرانی در کمپ اشرف در شمال عراق حمله کرد و ۳۴تن را شامل ۸زن به قتل رساند و صدها نفر دیگر را مجروح ساخت.

آسیه رخشانی، ۲۹ساله، که در شمال کالیفرنیا بزرگ شده بود، یکی از این ۸زن بود. او هنگامی که در حال فیلمبرادری از حمله به اشرف بود، از فاصله نزدیک مورد اصابت گلوله قرار گرفت. او در رشته خبرنگاری در شهر آلبانی در کالیفرنیا فارغ‌التحصیل شده بود. او که یک فرد دلسوز، وظیفه‌شناس و باهوش بود و تصمیم گرفت در تلاش برای دموکراسی در ایران به رفقای دیگرش به اشرف بپیوندد…
دانا پرینو، سخنگوی سابق کاخ سفید، ۱۴آوریل در یک کنفرانس در واشنگتن گفت: ”من زنان در کمپ اشرف را تحسین می‌کنم“ …

۳۴۰۰تن از ساکنان کمپ اشرف در عراق که ۱۰۰۰تن از آنها زنان می‌باشند، اعضای گروه اپوزیسیون اصلی ایران سازمان مجاهدین خلق ایران هستند. این سازمان متعهد به حقوق زنان است و دارای رهبری است که در اساس متشکل از زنانی است که عمدتاً زندانیان سیاسی سابق هستند.
ملاها بایستی مواظب خود باشند؛ درحالی‌که بهار عربی در حال پیشروی است، بهار ایرانی -که این بهار از سوی زنان ایرانی رهبری می‌شود- به‌زودی آیت‌الله‌ها را از قدرت جارو خواهد کرد.

رژیم ضدبشری آخوندی حکم ضدانسانی شلاق را بر بدن فلج زندانی سیاسی هادی عابد با خدا اجرا کرد

بنابر گزارشات دریافتی: رژیم ضدبشری آخوندی حکم پنجاه‌و یک ضربه شلاق را برای زندانی سیاسیهادی عابد با خدا را به بهانه این‌که خود را به موقع به زندان لاکان رشت معرفی نکرده است، اجرا کرد. این حکم در حالی در بیدادگاه رژیم اجرا شد که وی به‌دلیل قطع نخاع قادر به حرکت نیست و بر روی صندلی چرخ دار قرار دارد. هادی عابد باخدا از زندانیان سیاسی دهه شصت است که بر اثر گلوله مزدوران سپاه فلج شده است. وی در زندان به‌دلیل هواداری از سازمان مجاهدین ایران شدیداً مورد شکنجه دژخیمان قرار گرفت.

Sunday 12 June 2011

حماسه به تماشای حماسه رفت

نه شب بود و ماه، نه روز بود و آفتاب،
سپیده دمی قاب گرفته بود. که در آن بر دفتری می‌توانستی سطرهایی از تاریخ شرف را بخوانی.
نام آن‌جا را از من نپرس که هیچ واژه‌ای را به تنهایی یارای وصف آن نیست،
تنها می‌دانم که برای نامگذاریش، واژه‌های «ایستادگی» و «شرف» و «رزم» و «فدا» حرف اول خود را درهم آمیختند تا نام «اشرف» را بر آن دیار نهند.
دیگر برایم از حماسه‌های پرشکوه نگو که من آن‌روز «حماسه» را به تماشای حماسه نشاندم و دیدم که چگونه در حیرت از آن‌چه می‌دید، از خویش بی‌خویش، نام و نشان خود را هم فراموش کرده بود.
دیگر برایم از عشق و قصه‌های عاشقانه هم نگو که من «عشق» را به زیارتگاه عشق بردم و دیدم که بی‌کعبه و قبله‌ای با احرامی خونین بگرد میدان می‌گشت و یاران به خاک افتاده را در آغوش می‌گرفت و عاشقانه بر زخمهایشان بوسه می‌زد
و بر بالین شهیدان به خون نشسته به هنگام وداع،
یاران را بر رخساره، آمیزه‌ای بود از اشک و لبخند،
اشک برای پاره تنی که از آنها جدا می‌شد،
و لبخند برای پیمانی که به آن وفا می‌شد
زمین خشک و تشنه‌ی دشت، آن‌روز به خون ریخته از پیکر عاشقان بر دامانش می‌بالید،
و زمان،
اثر شکوهمندی را که در حال خلق شدن بود با ثانیه‌ها و دقیقه‌های بی‌همتایش ماهرانه رسم می‌کرد
تا تصویر حقیقی شرافت یک نسل، برای آیندگان مشعلی باشد و کتابی.
آنها حتی مرگ را هم شرمگین کردند و دیدم که چگونه آن‌روز بی‌آن‌که کسی از او نامی ببرد، شرمسار در کنج دشت شقاوت نشسته بود و می‌گریست
و ملائک را دیدم که در سکوتی عمیق به تماشای آن‌چه در روز ازل از حقیقت انسان نمی‌فهمیدند نشسته بودند
و در پایان،
آن‌گاه که غبار مصاف فرو نشست تنها یک چیز درخشان بود
سیمای حقیقی انسان، و آن بهای گوهر آزادی که آفریدگار تنها لایق او دانست.
 
 

مزدوران اطلاعات ایران در صحنه‌های عراق چه می‌کنند؟

سایت کوکتیل - بین العربی ۱۹خرداد۱۳۹۰، «وائل حسن جعفر ـ مجدداً نافع عیسی و جبار المعموری دو آدم بیکار برگشتند تا فعالیتهای اطلاعاتی جاسوسی‌شان را برای حکومت همسایه ایران به‌طور علنی و در روز روشن بدون این‌که از هرگونه مسأله‌یی بترسند انجام دهند، درحالی‌که می‌دانیم که در این کشور قانون‌شکن هیچ طرف دولتی عراقی نیست که در برابر فعالیتهای اطلاعات ایران مانعی ایجاد کند… عیسی و معموری چهره‌های منفوری نزد تمامی طبقات مردم عراق هستند، زیرا فرد عراقی سختترین کارها را تحمل می‌کند ولی حاضر به مزدوری برای یک کشور همسایه و به‌خصوص ایران نمی‌شود، به همین دلیل این دو نفر نزد محافل اجتماعی منفور هستند، شاهد این مدعا هم این‌که آنها نتوانستند بیش از ۵۰نفر را برای اجرای نمایش قلابی در برابر کمپ اشرف در ماه گذشته با خواست اخراج پناهندگان ایرانی جمع کنند، و همین شرکت‌کنندگان هم بعد از تظاهرات با عیسی و معموری بر سر دادن پول (قیمت تظاهرات) به بعضی از تظاهرکنندگان و ندادن به بقیه، به مشاجره پرداختند! پولی که این جاسوسان خرج کردند نتوانست بیش از ۵۰نفر را جذب کند، و اگر وعده پول به این تظاهرکنندگان نداده بودند، چه کسی حاضر می‌شد دنبال این دو مخلوق عجیب برای تظاهرات نمایشی شکست خورده بیاید؟!».

آن‌چه ساکنان اشرف با آن مواجه هستند جز اراده حکام تهران نیست

روزنامه القدس العربی لندن ۱۹خرداد۱۳۹۰، در مقاله‌یی به قلم منصور الراوی- نویسنده عراقی، به «ادعاهای ساختگی» نماینده وزارت حقوق‌بشر عراق در هفدهمین اجلاس حقوق‌بشر در ژنو درباره‌ی «کشتار نیروهای عراقی علیه ساکنان شهر اشرف» پاسخ داد. در بخش پایانی این مقاله آمده است: «این ادعا هم به‌وضوح روشن شد آن هم از طریق زیر گرفتن ساکنان با خودروهای هامر و لودر و زرهی و ماشینهای دیگر و مقابله با افراد بی‌دفاع با گلوله و کشتن ۳۴نفر و مجروح کردن بیش از ۳۰۰نفر دیگر و ممانعت از دفن اجساد و جلوگیری از درمان مجروحان و بیماران و محاصره شدید به‌طوری‌که این نیروها مانع از ورود غذا و دارو و سوخت به این شهر می‌شوند و اعمال شنیع دیگری که با ساده‌ترین عرفهای انسانی در تناقض است.
این‌گونه اکاذیب و ادعاها ساده‌ترین شهروند عراقی را نیز نمی‌فریبد و آقای نماینده‌ اینها را در برابر سازمانهای مجتمع مدنی و هیأتهایی می‌گوید که با جزئیات از آن‌چه از زمان تحویل‌گیری مسئولیت حفاظت توسط نیروهای عراقی در اشرف گذشته و می‌گذرد با اطلاع هستند و همه می‌دانند که آن‌چه ساکنان اشرف با آن مواجه هستند جز اراده حکام تهران نیست. و به‌نظر می‌رسد دروغگویی حتی در کسی که مدعی سرپرستی حقوق‌بشر در عراق است نیز رشد کرده است. پس ننگ بر حماقت و بدبختی آنها در دروغگویی مفتضحانه‌شان».

Saturday 11 June 2011

فرازی از زندگی جاودانه‌فروغ اشرف – مجاهد قهرمان اکبر مددزاده

تولد: ۱۳۵۶- جلفای آذربایجان
شهادت: ۱۹فروردین ۱۳۹۰- اشرف


در کار و مسئولیت شاخص است.
شاخص سرزندگی و تلاش در مناسبات است
در کار و مسئولیت و پیگیری شاخص است
با جمع یگانه است، حتی یک لحظه‌اش را در خودش نگه‌نمی‌دارد.

اینها جملاتی از گزارشهایی است که همرزمان اکبر مددزاده درباره او گفته و نوشته‌اند، این توصیفات را همرزمان اکبر نه بعد از شهادت او که در شهریور ۸۹ در موردش گفته‌اند. مجاهد دلیر و انقلابی پاکبازی که به‌رغم سابقه نسبتاً کوتاه تشکیلاتی‌اش که از سال ۸۵ به اشرف آمده بود، هم‌چون خواهرش مهدیه که در جمعه خونین ۱۹فروردین اشرف با هم پرواز کردند، به یک مجاهد و رزمنده تمام‌عیار تبدیل شده بود.

شاید این سرعت رشد به این خاطر باشد که اکبر به‌رغم جوانی، سرد و گرم چشیده بود، نزدیک یک سال را در زندانها و شکنجه‌گاههای رژیم به‌سر برده بود و مدتی هم در داخل کشور در ارتباط تشکیلاتی با مجاهدین فعالیت می‌کرد. از این‌رو قدر آن‌چه را که یافته بود، خوب می‌دانست و حاضر بود که تمام وجود خود را برای حراست از آن فدا کند.

ایمان پولادین و عزم جزم اکبر که آن را با شهادت حماسی‌اش به اثبات رساند، در سوگندنامه او نیز می‌درخشد. او می‌نویسد:
«تعهد می‌دهم و سوگند می‌خورم که تا آخرین قطره خونم و نفسم در این مسیر مستمر و استوار قدم بردارم و تا دینش هستم و اگر زمانه هزار مرتبه خطیرتر هم باشد، با اتکا به انقلاب خواهر مریم… استوارتر و پایدارتر هستم و تعهد می‌دهم همیشه مجاهدی صدیق بمانم و لحظه‌یی از آرمانم و هدفم که همان آزادی خلق قهرمان ایران از چنگال آخوندهای خون‌آشام هست، کوتاه نیایم…».

اکبر به راستی معنی حرفش و بهای تعهدش را تا بن استخوان می‌فهمید و در عمل نیز آن را به اثبات رساند. گویی این اکبر است که می‌خواند:

بهایش هرچه باشد می‌دهم باخون برایش هرچه باشد می‌دهم من جان

منم من اشرفی فرزند ایرانم رهم آزادی است و عشق من ایران.

Tuesday 7 June 2011

صدایی که می‌ماند

فرازهایی از زندگی جاودانه فروغ، مجاهد شهید بهروز ثابت

تولد: ۱۳۴۶- رشت
شهادت: ۱۹فروردین ۱۳۹۰- اشرف


حرفه: مجاهدت و رزم آوری و ترویج پیام نبرد و فدا و صداقت

آره او شمالی بود! و بوی باران می‌داد! باران عشق. باران پاکی و صفا و وفا.
و حالا او به عشق خود وفا کرده است.

مجاهد شهید بهروز ثابت علاوه بر آن که مجاهد و رزم آوری گرد از سرزمین گیلان بود، هنرمندی دوست داشتنی نیز بود. هنرمندی از هنرمندان ارتش آزادیبخش ملی ایران. علاقمندان ترانه‌های مقاومت در این سالها، او را بسیار دیده‌اند.

بهروز در حالی که ۱۲سال بیشتر نداشت در تظاهراتهای انقلاب ضدسلطنتی شرکت می‌کرد. آنقدر در مدرسه به فعالیت سیاسی علیه ارتجاع حاکم پرداخت که ایادی ارتجاع از مدرسه اخراجش کردند. جستجوی او به‌دنبال جایی که آرمانهای مردمش را محقق کند، در سال ۶۷ نتیجه داد. او از سربازی و محل خدمتش که در نوار مرزی غرب کشور بود به‌عنوان فرصت و امکانی برای پیوستن به مجاهدین و ارتش آزادیبخش استفاده کرد و از ارتش رژیم فرار کرد ولی دستگیر شد و به لشگر ۸۱ باختران اعزام گردید. همان روز اتفاقا مصادف بود با عملیات کبیر فروغ جاویدان در روزهای نخستین مرداد، و ورود ارتش آزادیبخش ملی ایران به داخل خاک میهن. بهروز که هم‌چون هزاران جوان مشتاق آزادی، منتظر لحظه ورود ارتش آزادیبخش بود، با شجاعت و سرعت بار دیگر از ارتش تحت‌امر خمینی گریخت و این بار به صفوف مجاهدین پیوست و در کسوت یک مجاهد پرشور و یک افسر دلیر ارتش آزادی، فعالیتها و مبارزات خود را در کسوت مجاهد خلق آغاز کرد.

یک اوج دیگر زندگی بهروز، عشق اوست، که در نوشته‌هایش به‌خصوص نجوای عاشقانه‌اش با رهبری باید خواند و دید:
«برادر جان سلام، سلام و صد سلام و هزاران سلام
سلام و تبریک به‌خاطر پایداری پرشکوه ارتش اشرف، نسل مسعود و زادگان مریم.

پیامت قلب پرتلاطم و توفانزده مرا بر ساحل آرامش نشاند!

پیامت اندوه و دلتنگیهای ۱۲ماه و ۸روز و ۲/۵ساعت، از آخرین پیامت را از قلبم زدود.
هر روز بیادت هستم و هر لحظه با قطعه‌ای از بحث و رهنمودهایی که به ما دادی زنده هستم و سر می‌کنم.
دلم می‌خواهد یکروز گردنبند دلتنگی هایم را با دیدارت از گردنم باز کنم.
برادر جان مرا تا آخر کنارت بدان، تا فراسوی مرز زیستن، آن‌جا که رسالت عقل پایان می‌پذیرد!“گفتیم مرگ بر ارتجاع وهم‌چنان پاش ایستادیم، هم‌چنان که گفتیم سرنگونی، سرنگونی“.

ما را دیدارت بس است، ما را پیامت بس است ما را بر سردار رفتن برای تو، به‌خاطر تو!

صدای بهروز در ترانه‌هایش جاوید است. و یادش در خاطرات یارانش و همه پاکان زاد و بومش.

سلام بر این مجاهد پاکباز که جانش را فدای حفاظت از حریم شهر شرف کرد. درود درود درود.

Saturday 4 June 2011

پرستویی که با بهار آمد و با بهار رفت - مروری بر زندگی کوتاه جاودانه‌فروغ اشرف، مجاهد شهید فائزه رجبی

تولد: ۱۰فروردین ۱۳۷۰-
شهادت: ۱۹فروردین ۱۳۹۰- اشرف


«خواهر مریم… نمی‌دانم برنامه‌ای را که هستی و شقایق با هم اجرا کردند، دیدید نه؟ اما می‌خواستم بگم که نصف حرفهایی که شقایق می‌زد، من شبها با خدای خودم و با شما همین جملات را تکرار می‌کردم و همین راز و نیاز را با خدای خودم می‌کردم». از نامه فائزه به مریم رجوی

«خواهر مریم نمی‌گم که هنوز شهادت پدرم برام سخت نیست و هنوز کامل ازش عبور کردم، هرازگاهی لحظات حسرت بودنش را می‌خورم، اما بخدا همه‌اش از شما و برادر مسعود انگیزه می‌گیرم. بعضاً به این فکر می‌کنم که اگر من شما را نداشتم و اگر در ایران بودم، حتماً یعنی صددرصد دیوانه می‌شدم چون من پدرم را بیش از همه دوست داشتم».
از نامه‌اش به مریم رجوی – تیرماه ۸۹

فائزه از وقتی خودش را شناخته بود، پدرش را پشت میله‌های زندان دیده بود. اما پدرش شهید عبدالرضا رجبی قبل از آن که دژخیمان خونش را بریزند، بذر یک عشق را در سینه فائزه و دیگر فرزندانش کاشته بود، عشق به آزادی و به آنها گفته بود که این عشق در جایی به نام اشرف و در دو نام، مسعود و مریم تجسم یافته است. و فائزه عاشق و عطشناک در حالی که هنوز بسیار جوان بود برای یافتن آن گوهر نایاب پای در سفر نهاد و به اشرف رسید و از همان آغاز گویی برای رسیدن به نهایت این راه، راه اشرف بسیار شتاب داشت.

او در حالی که چون هنوز به سن قانونی نرسیده و در آموزشگاه اشرف به تحصیل مشغول بود در نامه‌ای به خانم مژگان پارسایی، التماس می‌کند که او را هر چه زودتر به جمع رزمندگان بفرستند:
«… خواهر مژگان التماس می‌کنم قول می‌دهم مجاهد خلقی باشم عین بابام عین حجت زمانی یک درخواست جدی که دارم این‌که بگذارید… به ارتش برویم خواهش می‌کنم با عرض معذرت ازاینکه وقت شما را گرفتم
با تشکر فراوان فائزه رجبی هنرجوی آموزشگاه پارسیان»

و این چنین بود که فائزه، بی‌تاب و شتابان، ره صدساله را یک شبه پیمود و در حالی که فقط ۲۰بهار بیشتر از عمرش نمی‌گذشت، به کهکشان شهیدان و به پدرش که او را آن همه دوست داشت پیوست. پرستویی که روز ۱۰فروردین ۱۳۷۰ به این زمین خاکی آمده بود، در ۱۹فروردین به آسمانی که می‌خواست پرکشید.

نامه به رضا هفت برادران (به یاد صبا که تا به آخر ایستاد و ماندگار شد)

رضا جان سلام
از دور می‌بوسمت. بوسه‌ای به‌صورت نجیب‌ات در زیر تابوت صبا، به لبهایی که داغدار و ملتهب بودند و آن حرفها را به صبا گفتند. بوسه‌ای بر دستت که آن کلمات را در نامه‌ات نوشتی.
امروز نامه‌ات را خواندم. چند روز پیش هم با آن یکی دختر اشرفی‌ات، سارا، رفته بودی بالای سر جسد صبا و با او حرف می‌زدی. آن را هم دیدم. چند روز قبل‌ترش هم وقتی جسد صبا را آوردند، تو را زیر تابوت صبا دیده بودم. ترکیب تکان‌دهنده‌ای بودی از اندوه و صلابت. «آن مرد بغض کرده که نمی‌گرید» تو بودی. و من با تمام وجود می‌فهمیدم چرا گریه نمی‌کنی. چون خودم هم گریه نمی‌کردم. بغض کرده بودم، اشکهایم جاری بود، ولی گریه نمی‌کردم. محمود درویش در سال۲۰۰۶، بعد از قتل‌عام قانا، در جنوب لبنان، وقتی اجساد تکه‌تکه شده کودکان فلسطینی را دید نوشت: «دیر زمانی‌ست که دیگر نمی‌گریم، از آن زمان که فهمیدم اشکم آنانی را شاد می‌کند که مرده‌ام را دوست می‌دارند» و به «صبا» هایشان نگاه کرد و سؤال کرد: «چند مسیح کوچک را می‌توان در یک شمایل گنجاند؟» گاه فکر می‌کنم که جهان کوچکتر از اندوه ماست. محمود درویش بی‌خودی ننوشت: «آن کس که امروز شعری بسراید و یا تابلو نقاشی کند و یا رمانی را بخواند و یا به موسیقی گوش فرا دهد... . بزهکار است». و به راستی کیست که بعد از خون صبا و حنیف و فائزه و آسیه و زهیر احساس بزهکاری نکند؟

راستش من هم اولش خیلی گریه کردم. چون احساس بزهکاری می‌کردم. بیش از هزار بار از خودم پرسیدم در این معرکه خونین چرا این‌جایم؟ یک بدشانسی، یا که جبری جهنمی است؟ و یا محکومیتی غیرقابل تغییر؟ دست و دلم هم برای نوشتن نه تنها شعر، که هیچ کاری نمی‌رفت. همه‌اش از خودم می‌پرسیدم: «چند مسیح کوچک؟» «چند؟ چند؟ چند؟» و به قول شاملو در چهار راه فصول، این دفتر تا چند، ورق خواهد خورد؟ ظاهر قضایا نشان از این دارد که کاری نمی‌شود کرد. در روزگاری که به قول حافظ از کان مروت لعلی برنمی‌آید و «کسی به میدان در نمی‌آید» باید هر صبح که چشم باز می‌کنیم، ببینیم « «خون چکید از شاخ گل»
اما از طرف دیگر، این روزها تصاویر و مصاحبه‌های هر کدامتان را که در تلویزیون می‌بینم احساس می‌کنم از آن سوی عاشورا با ما سخن می‌گویید. آخر می‌دانی در این جا، برخی این سوی عاشورا ایستاده‌اند و حرف می‌زنند. در واقع دارند ور می‌زنند. حمل بر ادبی نکن. بعد از خون صباها تعارف را بگذاریم به کنار. شمایان همه، زنده و شهید، همان حرف آخر صبا را می‌زنید که گفت تا به آخر ایستاده‌ایم. و یک عده عقده‌های عفونی و چرکین‌شان را می‌نویسند. و من که از بد حادثه به دور از شما افتاده‌ام، در التهاب عاشورای شما می‌سوزم و در پایان یک جدال سخت با خودم، به این نتیجه می‌رسم که هرچند جسمم از شما دور است بل روح و قلبم در آن‌جا است و برای شما می‌تپد. باور کن چند بار وقتی دیدم که سنگ و گلوله بر شما می‌بارد بی‌اختیار دست بر پیشانی خودم بردم احساس کردم گلوله‌ای قلبم را شکافت. و راستی به شکوه چنین احساسی هرگز فکر کرده‌ای؟

بله رضا جان ما این شکوه را دیده‌ایم و هیچ چیز و هیچ‌کس نمی‌تواند ما را از شما جدا کند. ولو آن که هر روزمان یک ۱۹فروردین بشود. شما با کاری که کردید هر لحظه ما را به آن لحظه فراموشی‌ناپذیر تبدیل کردید که صبا یکی از آموزگارانش شد. و ما که نمی‌خواهیم مقهور شرایط باشیم مگر راه دیگری داریم؟ جز آن که بر خلوص و شور انقلابی‌مان بیفزاییم؟ شاید که با خونهایمان بانگی براین جماعت خواب زده بزنیم و راهی بگشاییم و از دل این شب دیجور، نقبی به سوی نور بزنیم...
گفتم «جماعت خواب زده» ولی این تعبیر رسایی نیست. برای شناخت جماعتی که با سکوتشان به جلاد فرصت بیشتری برای کشتار می‌دهند، یا که با نیشخند و طعنه‌شان دشنه میرغضب را تیزتر می‌کنند صفت «دیوزده» و «دیوشده» گویاتر است... چند روز پیش «حرف» یکی از همین حضرات «زده» و «شده» ها را می‌خواندم. روی دست وزارت اطلاعات آخوندی بلند شده و افاضه فرموده بود که مجاهدین یک سازمان تبهکار و مسئول کشته شدن ۵۰۰هزار نفر هستند و باید خودشان را منحل کنند. یادت باشد وزارت اطلاعات تا همین الآن می‌گوید ۱۵هزار نفر را کشته‌ایم. این جناب یک قلم ۳۰بار روی دست آخوند مصلحی بلند شده است!

رضا جان!
به صبا گفتی مطمئنی حرفهایت را می‌شنود. و در نامه‌ات سؤال کردی آیا کسی هست تا حرفهای صبا را بشنود؟ متوجه تناقضش هستی؟ طنز تلخی است. صبا مثلاً مرده است، ولی می‌شنود. و جماعتی، لوده و هرزه، مثلاً زنده‌اند و حرف او را نمی‌شنوند. داستان عجیبی است. سر در آوردن از این معما علاوه بر شعور، اندکی هم وجدان می‌طلبد. بعضیها حداقلش را هم ندارند. این است که با پررویی تازه کلاس درس عاشورا هم برای امثال صبا می‌گذارند. که عاشورا این طور بود و آن طور نبود! و آدم می‌ماند که به وقاحتشان تف کند یا به بلاهتشان بخندد.
رذالت این «خفته چند» «خواب در چشم ترم می‌شکند».
یک حجاج بن یوسف تازه به دوران رسیده، به فرمان خلیفه افلیج تهران، سردار «ابن سعد» و سردار «ابن زیاد» هایش را می‌فرستد به سلاخی اشرفی ها. آنها هم با مشتی افسر سپاه بدر که «حرمله» و «خولی» پیششان «آلبرت شوایتزر» هستند، می‌آیند جنایتی را مرتکب می‌شوند که با هیچ‌یک از قتل عامهای کمپهای پناهندگان سیاسی قابل مقایسه نیست. بعد حضرات عوض چشم باز کردن به جنایتی که اتفاق افتاده فریاد برمی‌دارند اصلاً چرا در اشرف ایستاده‌اید؟ و در حق کسانی هم که با دست خالی آن حماسه شگفت را خلق کرده‌اند با لودگی می‌نویسند: «جلوی گلوله رفتن برای ماندن در عراق، یا مرگ یا آزادی نیست». معنای سیاسی حرف این جماعت چیست؟ به غیر از این‌که به اشرفیها پیام می‌دهند که میدان را خالی کنند؟ و راستی مگر اینها حرفی به غیرحرف «رائد یاسر» دارند که در بحبوحه خونریزی صبا از تو می‌خواست سنگرت را ترک کنی و به آنها بپیوندی؟ و چرا از خود رژیم نگوییم که بارها و بارها به زبان اشهدش «سیاست» خودش را نابودی تشکیلات مجاهدین از طریق بستن اشرف اعلام کرده است. و هیهات!... شادا روح صبا که روی همه وادادگان را کم کرد.

رضا جان در ابتدا از محمود درویش برایت نوشتم. هم او در شعر کوتاهی نوشته است:
شهید به من می‌آموزد
ـ هیچ‌گونه زیبایی
بیرون از آزادی‌ام وجود ندارد.
پس رضا جان از صبا بیاموزیم. هرآن چه بیرون از آزادی است زشتی است و پلشتی. و هرچه در دایره نبرد برای آن نیست، نیست باد!
و بار دیگر به سلسله مراتب سفلگانی از خامنه‌ای تا مالکی و غیدان و رائد یاسر، از صدر تا ذیل، بیا، بیا بگوییم که وعدگاه ما اشرف است و تهران. الیس الصبح بقریب؟
دست و صورت همگی‌تان را می‌بوسم، که تاریخ با رنج و مقاومت شما نوشته می‌شود. سلام مرا به همه خواهران و برادران برسان و در روز خاکسپاری صبا به جای عموی دور افتاده‌اش یک شاخه گل سرخ بر مزارش بگذار. و بر کاغذی از زبان من برای او و بقیه شهیدان بنویس:
همه برگها را ترانخواهم کرد
همه آبها را ترانخواهم کرد
نام شما را به همه آسمانها
و همه رودها و خیابانها خواهم برد
و عطر پنهان خونتان را
در همه خانه‌های پراکنده
منتشر خواهم کرد.

به امید دیدار زود.
حمید ـ ۹اردیبهشت۹۰

Wednesday 1 June 2011

گیسو شاکری ـ فرا حماسه‌ها، آهوان آزاد دشت اشرف!

هر بار که فیلم حمله و کشتار فجیع مزدوران مالکی و خامنه‌ای را به ساکنان مبارز شهر اشرف تماشا می‌کنم و می‌بینم که چگونه این مزدوران و با چه دقتی سینه‌ی اشرفیان را تک به تک نشانه می‌روند و آنان را به خاک می‌اندازند، شکارگران بی‌رحمی را می‌بینم که نه به شکار که به کشتار دسته جمعی آهوان آزاد دشت اشرف آمده‌اند. نسترن و آسیه و فاطمه و مرضیه و فائزه و صبا و دیگر یاران شجاع و از جان گذشته‌شان را می‌بینم که با دست خالی و یک‌به‌یک به خاک می‌افتند درحالی‌که تا آخرین لحظه نوید فردای بهتر و مرگ دیکتاتوری را فریاد می‌زنند و خامنه‌ای و مزدوران او را به مصاف می‌طلبند. از یک سو تنم از این همه قساوت و بیرحمی می‌لرزد و از سوی دیگر از این همه شجاعت و مقاومت نیرو می‌گیرم و سرشار از امید می‌شوم. شما آزادی را فریاد نمی‌زنید، آن را با تن و جان خود زندگی می‌کنید. و تو ای صبای عزیز که با چشمان باز تا آخرین لحظه نوید آزادی می‌دهی، چشمانت همه زندگی است که تا جاودان هر آزاده‌ای را همراهی می‌کند.

هر بار با دیدن شما بر این باور استوارتر می‌شوم تا بگویم که محکوم کردن این همه جنایت کافی نیست. باید یک یک ما که در هر کجای جهانیم به دفاع از حقوق انسانی مبارزان اشرف برخیزیم تا پیش از هر چیز و به هر شکل ممکن مانع تکرار این جنایت بشویم و تا آن‌جا پیش رویم که بنیادهای این همه شرارت را که سرچشمه‌اش رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی است از ریشه بر کنیم.
هم‌چنین هر بار با دیدن شما بر این باورم استوارتر می‌شوم تا بگویم که شما زنان و مردان آگاه و باورمند در اشرف، فرا حماسه‌اید، فرا بابک‌اید، فرا مزدک‌اید، فرا آرش‌اید و به راستی فرزندان خلف مریم و مسعودید. شما سدی هستید زنده و پایدار در برابر رژیمی خونخوار و فریبکار و ضدانسانی و در حال زوال و نابودی. هر کوششی در مقابل پایداری و شهامت و از خود گذشتگی شما رنگ می‌بازد.

تقابل شما با رژیم جمهوری اسلامی تقابل زندگی و مرگ است، / تقابل آزادی و اسارت است، / تقابل بالندگی و سرکوب است، / تقابل سلامت و فساد است، / تقابل عشق به زندگی است و نفرت و کوردلی، / تقابل نگاه به آینده است و گذشته‌ی کور و سیاه، /تقابل گذشت و حماسه آفرینی است و حرص و آز و خونخواری، / تقابل روشنایی و تاریکی است، / تقابل هستی و نیستی است، / تقابل افتخار و شرافت و انسانیت و صداقت است و بدنامی و فریب و پلیدی.

اشرف، تنها پایگاه دیروز و امروز مجاهدان نیست، کانون استراتژی یک نبرد است که با باور و عشق، برای آزادی و برابری یک ملت و بر ضد یک رژیم فاشیست مذهبی مبارزه می‌کند. یک دیکتاتوری که بر عوامفریبی تکیه دارد. هر یک از شما شهابهای همیشه روشنی هستید که بر پیکر جانیان رژیم آتش می‌افکنید.

من به‌عنوان یک هنرمند آزادیخواه و متعهد ایرانی که خواهان سرنگونی تمام و کمال رژیم جمهوری اسلامی و نظام ولایت‌فقیه با تمام قوانین آن است، با وجود شما احساس غرور و سربلندی می‌کنم. احساس غرور و سربلندی زیرا که در دورانی از تاریخ زندگی می‌کنم که کسانی چون شما تاریخ سازان آنید.

چگونه از این راه دور به شما بگویم که من هم با شما ”حاضر، حاضر، حاضر! “ باشید و بمانید که ایران را تغییر خواهیم داد.
۲۰۱۱-۰۵-۰۵

امید به تحقق آرمان، تا بن استخوان فرازهایی از زندگی جاودانه‌فروغ اشرف، مسعود حاجیلویی مبتکر

تولد: ۱۳۶۰- همدان
شهادت: فروردین ۱۳۹۰


«بعد از خارج شدن از ایران و بودن در جمع مجاهدین تنها یک آرزو دارم، این‌که روزی برسد که ایران و مردم رنجدیده آن آزاد شده باشند. روزی که بچه‌های معصوم ایران مجبور نباشند برای تهیه یک لقمه نان دست فروشی و کار کنند. روزی که پدران از تهیه نکردن نیازمندیهای فرزندان شرمنده نباشند. روزیکه زنان و دختران مجبور نباشند برای تأمین زندگی رو به فساد و هزار بدبختی بیاورند».

این قسمتی از نامه مسعود حاجیلویی به رهبر مقاومت است. این سطور تصویر روشنی از مجاهد خلق، از آرمان و انگیزه‌هایش به دست می‌دهد. مسعود به زبانی ساده راز ظرفیت بی‌انتهای فدای مجاهد خلق را نیز روشن می‌سازد. او می‌نویسد:
«ایمان دارم که چنین روزی برآورده نمی‌شود مگر تحت رهبری شما و خواهر مریم، آری، سایه رحمت و مهربانی شما باید بالای سر مردم ایران باشد، شما مرهم دردها و رنجهای این ملت هستید.
با این امید است که سختی راه مبارزه برایم آسان می‌شود. با این امید است که می‌توانم از همه چیز گذشته و خود را فدیه این مسیر بکنم».

آرزوهایی که برای تحقق آن حاضر است صد بار بمیرد. زیر شنی تانک و زرهپوش له و قطعه قطعه شود، در آتش سوزانده شود. سالهای طولانی در حبس و زندان به‌سر ببرد و سرانجام نیز بالای دار برود.

مسعود پس از اتمام تحصیلات متوسطه، ابتدا هدفش رفتن به دانشگاه بود، مدتی هم وارد دوره پیش دانشگاهی دانشگاه بوعلی همدان شد، اما به‌زودی دریافت آن‌چه را که به‌دنبال آن است در درس و دانشگاه نخواهد یافت. او که خانواده‌اش هوادار مجاهدین بودند و پدرش در همین رابطه سالهایی را در زندان به‌سر برده بود، دریافت که گمشده‌اش را فقط در اشرف خواهد یافت. این چنین بود که عزم جزم کرد و به اشرف آمد، با این هدف که به قول خودش همه چیز خود را در راه آزادی خلق و میهنش و در راه تحقق آرمانهای والای رهایی مظلومان و محرومان فدا کند.

فدا کردم تن و جان بهر ایران کی‌ام من؟ ، اشرفی! نسلی خروشان

نجوشد در رگم جز خون غیرت که گیرم میهنم را از شریران


مسعود در این مسیر خود را برای تحمل هر بهایی و هر فدایی آماده کرده بود. اگر‌چه تا بن استخوان ایمان داشت که امید به پیروزی هر سختی را آسان و هر ناهمواری را هموار می‌کند. و این چنین بود که شادمانه و سرودخوان به سوی شهادت شتافت.