Monday, 23 May 2011

شیفته و سبکبال مروری کوتاه بر زندگی قهرمان مجاهد خلق، شهید فاطمه مسیح

تولد: ۱۳۳۵ - یزد
شهادت: ۱۹فروردین ۱۳۹۰- اشرف


«آن‌جا که آرزو، در چارچو به تنگ خواسته‌های فردی یک دل، برای قاب یک وجود، یعنی «خود» محصور نمی‌ماند، باید یقین کرد که جهان انسانیت به پیش می‌رود». با این آرزو آشنا شویم:
«خیلی دوست داشتم شما و تمام مجاهدین را از نزدیک پیدا کنم و همراه آنها تا آخرین قطره خون و تا آخرین نفس بر علیه این آخوندهای دون صفت که به قول مادر رضاییها ”نام هر حیوانی را روی آنها بگذاریم به آن حیوان ظلم کرده‌ایم“، بجنگم».
از نامه مجاهد شهید فاطمه مسیح به رهبر مقاومت

این آرزوی شیرزنی از زنان پیشتاز رهایی ایران بود. فاطمه مسیح، که در جمعه خونین ۱۹فروردین ۹۰ در اشرف چهره در خون کشید.

نفس وجود چنین عزم و آرزویی، در زن ایرانی، جای تبریک بسیار دارد. چرا که آرزوهایی از قبیل عشق به نبرد با ظالم، اراده پرچم افراشتن در برابر ستم پیشگان، در تاریخ تمامی ملل، آرزوی سرداران، پیشتازان، و مبارزان استثنایی بوده است. اما اینک هر زنی در این شهر شرف، چنین آرزو می‌کند.
نسلی از آرزو شکفته کنون گل به گل، سرخ، در زمین شرف

فاطمه مسیح یکی ازهزار زن قهرمان اشرف بود که شیفته و سبکبال و بی‌ریا عاشق مجاهدین بود و با تمام وجودش، قهر و خشم به رژیم زن‌ستیز و ضدبشری ولایت‌فقیه را نمایندگی می‌کرد. فاطمه زنی پاکباز و به‌معنای واقعی سمبل کار و مسئولیت‌پذیری بی‌نام ونشان بود.

عشق عمیق او به مجاهدین در تمامی دست‌نوشته‌هایی که از او به یادگار مانده موج می‌زند:
«… این‌که موفق شدم و به شهر اشرف آمدم یعنی به منزل امید و شهر شرف و آزادگی و تا جان در بدن دارم در راه مجاهدین هستم و تا نابودی این رژیم سفاک خونخوار دست از مبارزه بر نخواهم داشت. به‌امید این‌که اجازه دهید این‌جا بمانم… دلم می‌خواهد من و دخترم را در این شهر بزرگ و شهر آزادگی به‌این دلهای پرشور تمام رزمندگان آزادی پیوند دهید».

او در نامه دیگری نوشته است:
«ابتدا با نام خدا و سپس با نام امام حسین، رهبر و پیشوای عقیدتی تمام مجاهدین نامه خود را آغاز می‌کنم و درود می‌فرستم به خواهر مریم و برادر مسعود که همیشه در قلبم جای دارند و به‌اندازه زیبایی روز آزادی ایران و لحظه‌های شاد آن روز دوستشان دارم و درود می‌فرستم و سر تعظیم بر روان پاک شهدا و تمام مجاهدین خلق ایران فرود می‌آورم…».

این عشق و فدا امتداد همان درخشش ستارگان خانواده قهرمان‌پرور مصباح و مسیح است. فاطمه ادامه دهنده و استمرار بخش آرمان و فدای خانواده پرافتخاری است که در سال ۱۳۶۰، قافله‌وار از پدر تا مادر و فرزند و همسران فرزندان، خوشه پروینی از هشت شهید قهرمان را در کهکشان شهیدان راه آزادی ایران درخشان کردند…

آری فاطمه مسیح، یادآور عزم و همت و فدای همه آن شهیدان بزرگوار و گرامی‌شد. و گویی که این آرزوی دیرینه‌اش بود. که تحقق یافت. بگذارید ادامه آرزوی او را که مادری ۵۵ساله بود بشنویم:
«من به آرزوی دیرینه‌ام رسیده‌ام و نقطه‌ی آغاز من برای مبارزات بیشتر همراه با خواهران و برادران، شوریدن و جنگیدن بر علیه خمینی صفتان دژخیم زمانه میهنمان در این‌جاست و در یادداشتی دیگر نوشت: ”به خواهر و برادر بگوئید که من مجاهدی هستم که تا جان در بدن دارم یک ذره هم از رهبریم دور نمی‌شم و با گوشت و پوستم اشرف را نگه می‌دارم چونکه تمام وجودم برایم مردم و برای خونهایی که در این راه داده‌ایم است و هیچ شک و تردیدی ندارم ”- از نامه‌های مجاهد شهید فاطمه مسیح به رهبر مقاومت.

راستی که به ایران، باید برای داشتن چنین زنان پیشتازی تبریک گفت. زنانی که راهشان و آرزوهای پاک و مقدسشان را اکنون تمام زنان آگاه و ستم ستیز میهن با سلحشوری تمام ادامه می‌دهند.

No comments:

Post a Comment