Tuesday, 7 June 2011

صدایی که می‌ماند

فرازهایی از زندگی جاودانه فروغ، مجاهد شهید بهروز ثابت

تولد: ۱۳۴۶- رشت
شهادت: ۱۹فروردین ۱۳۹۰- اشرف


حرفه: مجاهدت و رزم آوری و ترویج پیام نبرد و فدا و صداقت

آره او شمالی بود! و بوی باران می‌داد! باران عشق. باران پاکی و صفا و وفا.
و حالا او به عشق خود وفا کرده است.

مجاهد شهید بهروز ثابت علاوه بر آن که مجاهد و رزم آوری گرد از سرزمین گیلان بود، هنرمندی دوست داشتنی نیز بود. هنرمندی از هنرمندان ارتش آزادیبخش ملی ایران. علاقمندان ترانه‌های مقاومت در این سالها، او را بسیار دیده‌اند.

بهروز در حالی که ۱۲سال بیشتر نداشت در تظاهراتهای انقلاب ضدسلطنتی شرکت می‌کرد. آنقدر در مدرسه به فعالیت سیاسی علیه ارتجاع حاکم پرداخت که ایادی ارتجاع از مدرسه اخراجش کردند. جستجوی او به‌دنبال جایی که آرمانهای مردمش را محقق کند، در سال ۶۷ نتیجه داد. او از سربازی و محل خدمتش که در نوار مرزی غرب کشور بود به‌عنوان فرصت و امکانی برای پیوستن به مجاهدین و ارتش آزادیبخش استفاده کرد و از ارتش رژیم فرار کرد ولی دستگیر شد و به لشگر ۸۱ باختران اعزام گردید. همان روز اتفاقا مصادف بود با عملیات کبیر فروغ جاویدان در روزهای نخستین مرداد، و ورود ارتش آزادیبخش ملی ایران به داخل خاک میهن. بهروز که هم‌چون هزاران جوان مشتاق آزادی، منتظر لحظه ورود ارتش آزادیبخش بود، با شجاعت و سرعت بار دیگر از ارتش تحت‌امر خمینی گریخت و این بار به صفوف مجاهدین پیوست و در کسوت یک مجاهد پرشور و یک افسر دلیر ارتش آزادی، فعالیتها و مبارزات خود را در کسوت مجاهد خلق آغاز کرد.

یک اوج دیگر زندگی بهروز، عشق اوست، که در نوشته‌هایش به‌خصوص نجوای عاشقانه‌اش با رهبری باید خواند و دید:
«برادر جان سلام، سلام و صد سلام و هزاران سلام
سلام و تبریک به‌خاطر پایداری پرشکوه ارتش اشرف، نسل مسعود و زادگان مریم.

پیامت قلب پرتلاطم و توفانزده مرا بر ساحل آرامش نشاند!

پیامت اندوه و دلتنگیهای ۱۲ماه و ۸روز و ۲/۵ساعت، از آخرین پیامت را از قلبم زدود.
هر روز بیادت هستم و هر لحظه با قطعه‌ای از بحث و رهنمودهایی که به ما دادی زنده هستم و سر می‌کنم.
دلم می‌خواهد یکروز گردنبند دلتنگی هایم را با دیدارت از گردنم باز کنم.
برادر جان مرا تا آخر کنارت بدان، تا فراسوی مرز زیستن، آن‌جا که رسالت عقل پایان می‌پذیرد!“گفتیم مرگ بر ارتجاع وهم‌چنان پاش ایستادیم، هم‌چنان که گفتیم سرنگونی، سرنگونی“.

ما را دیدارت بس است، ما را پیامت بس است ما را بر سردار رفتن برای تو، به‌خاطر تو!

صدای بهروز در ترانه‌هایش جاوید است. و یادش در خاطرات یارانش و همه پاکان زاد و بومش.

سلام بر این مجاهد پاکباز که جانش را فدای حفاظت از حریم شهر شرف کرد. درود درود درود.

No comments:

Post a Comment